حکیم مهر- محسن طاهرمیرزایی: «دکتر سودابه رمضانی» مدیرعامل کنسرسیوم صادراتی خوشه قزلآلا در استان مازندران، مدیر شرکت تولیدکننده اولین دستگاه ازن پلاسما مخصوص آبزیان و مشاور در ساخت و راهاندازی مزارع پرورش ماهی، یکی از بانوان دامپزشک موفق استان مازندران است که امکان تحصیل در رشته پزشکی را داشته، اما در نهایت دامپزشکی را انتخاب کرده است.
وی در گفتوگو با حکیم مهر معتقد است در هر کاری که بخواهید ورود کنید، باید آنقدر زحمت بکشید که به نقطه دلخواه برسید. مخصوصا در ایران که رقابت خیلی زیاد است و در حوزه دامپزشکی جایی که آقایان هستند کمتر به سراغ خانمها میروند. اگر هم بروند، یک خانم دامپزشک باید دو برابر یک آقا کار کند و باید آن قدر خوب و درست کار کند که موانعی که بر سر راه وجود دارد، به چشم او نیاید.
حکیم مهر: ورودی چه سالی و کدام دانشگاه هستید؟
بنده ورودی سال 84 دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران در دوره عمومی هستم. برای دوره تخصص قریب به 10 سال امتحان دادم تا اینکه در سال 99 موفق شدم رتبه یک دوره تخصص بهداشت آبزیان دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران را کسب کنم. پشتکار من برای ورود به دوره تخصص به قدری زیاد بود که اساتید هم تعجب کرده و میگفتند: «تو باز هم برای آزمون تخصص آمدهای.» من هم در جواب میگفتم که اگر من را از در بیرون بیندازید، از پنجره داخل میشوم تا اینکه در نهایت به خواسته خود رسیدم.
حکیم مهر: آیا از ابتدا به رشته دامپزشکی علاقهمند بودید یا دست تقدیر شما را وارد این حوزه کرد؟
واقعیت این است که از ابتدا علاقهمند نبودم. من زاده آمل هستم و سالی که کنکور دادم، رشته پزشکی ایلام را قبول شده بودم، اما فاصله زیاد باعث شد تا پدرم مخالفت کند و بگوید دامپزشکی تهران را که نزدیکتر است، بخوانم. من هم با این تفکر که انسان هر جا هست باید بهترین باشد، تمام تلاش خودم را در این رشته به کار بردم و وقتی وارد رشته دامپزشکی شدم، به آن علاقهمند شدم.
حکیم مهر: خانواده شما نظری درباره رشته دامپزشکی ندارند؟ چطور فعالیت کاری خود را مدیریت میکنید؟
همسرم مشوق درجه یک من هستند و همیشه همراه من بودهاند. با اینکه فرزند کوچک داشتم، اما دوره تخصص را گذراندم. به نظرم کودک هیچ مانعی برای کار نیست و شاید بهانه باشد. کسی که واقعا بخواهد کار کند، در هر مرحله و شرایطی که باشد، اگر واقعا کار خود را دوست داشته باشد و به فکر آینده باشد، هیچ کدام از اینها مانع نیست.
حکیم مهر: بعد از دوره عمومی چه کردید؟
بلافاصله بعد از کسب دکترای عمومی در سال 90، اقدام به راهاندازی کلینیک در آمل کردم، اما باردار که شدم، سنگینی کار باعث شد تا کلینیک را رها کرده و به سمت آبزیان سوق پیدا کنم. کمااینکه آنجا دنیایی بود که هیچکس در آن قدم نگذاشته بود. در واقع بیشتر دامپزشکان به حوزه دام کوچک، دام بزرگ و طیور ورود کرده و من به طور قطع نفر اولی بودم که وارد مجموعه آبزیان شدم. شرایط به گونهای بود که وقتی سر استخر مزرعه پرورش ماهی میهفتیم، ما را بیرون میانداختند و میگفتند مگر دامپزشک هم بلد است که آبزیان کار کند؟
حکیم مهر: لطفا کمی از سختیهای کار برای ما بگویید.
در حوزه آبزیان داروهایی به نام مالاشیت داریم که نوعی داروی ضدعفونی کننده ضدقارچ است و در مزرعه پرورش ماهی استفاده میشود. در حدود سال 91 استفاده از این دارو در کشورهای دیگر ممنوع بود اما در ایران همچنان استفاده میشد و با اینکه منع مصرف داشت، اما ممنوعیت قانونی برای آن وجود نداشت. در واقع استفاده از این دارو در چند سال اخیر ممنوعیت قانونی پیدا کرده و اگر مزرعهای از آن استفاده کند، با آن برخورد میشود و پلمپ، توبیخ و زندانی به دنبال دارد. من یکی از جمعههای سال 91 به یک مزرعه رفته بودم و هرچه در میزدم، کسی در را باز نمیکرد. کنجکاو شدم و از بالای دیوار به درون مزرعه ورود کردم و دیدم که رنگ تمام استخرهای آن سبز است. مالاشیت دارویی است که آب را سبز میکند و چون سرطانزا است، استفاده از آن مجاز نیست. همه ماهیهای داخل مزرعه پروار بودند که من آنها را ضبط کردم و به اداره گزارش دادم. این کار من سروصدای زیادی در استان ایجاد کرد. آن زمان این ماهیها را به تهران میفرستادند و اعتقاد من این بود که حتی اگر من این ماهی را نخورم، بالاخره فرزندان من خواهند خورد و نسل به نسل ادامه مییابد. این مسائل خیلی من را خسته کرد، چون به هر حال زحمت زیادی داشت.
حکیم مهر: آیا صاحبان مزرعه برای شما تهدید یا مشکلی ایجاد نکردند؟
اداره به من گفت که یکی دو بار را چشمپوشی کنید و از این کارها انجام ندهید. اما من به آنها گفتم که وظیفه خودم را انجام دادم و بابت پولی که قرار است بگیرم، در وجدان خودم آسوده هستم و ادامه ماجرا با شماست. مالک مزرعه انسان نسبتا خطرناکی بود و من هم خود را کنار کشیدم، چون وظیفه خود را انجام داده بودم. اینکه اداره چه کرد را نمیدانم.
حکیم مهر: از اداره کل به شما گفتند که چشمپوشی کنید؟
بله، دقیقا این حرف را زدند. البته یادآوری میکنم که استفاده از این دارو در آن زمان ممنوعیت نداشت. حداقل اگر بچه ماهی را مالاشیت بزنند، بعد از هشت ماه مقدار آن پایین میآید و اشکالی ندارد اما آنها ماهی پروار را دارو زده و بلافاصله میخواستند به تهران بفرستد.
خاطرم هست آن اوایل که سر مزرعه پرورش ماهی میرفتم، ماهیانه یک میلیون تومان از اتحادیه ماهیان سردابی حقوق میگرفتم که سهم هر مزرعه 100 هزار تومان بود. دختر بزرگم که به دنیا آمد و 20 روزه بود، کسی نبود که به استخر پرورش ماهی برود و من به آنجا میرفتم. از آنجا که رفتن به آنجا با نوزاد 20 روزه سخت بود، همسرم که معلم بود، پنجشنبهها و جمعهها ما را با خود به استخر میبرد تا بتوانم کار خود را انجام دهم. پایان ماه که میشد، مزرعهداران برای پرداخت پول اذیت میکردند و میگفتند «شما روز جمعه با همسرت به صورت تفریحی به اینجا آمدی» و آن 100 هزار تومان را نمیدادند، در حالی که مزارع پرورش ماهی جاده هراز در مکانهای پرت هستند و من در سرمای زمستان این مسیر را میرفتم، چون فرد دیگری نبود. همسرم به من دلداری میداد و میگفت ناراحت نباش و روزی میرسد که این افراد به تو محتاج میشوند و این مساله را به خدا بسپار. دقیقا این اتفاق افتاد و یکی دو سال بعد، شرکت شهرکهای صنعتی استان مازندران پروژهای را درخصوص خوشهبندی قزلآلا اجرا کرد و در استان به دنبال شخصی بودند که در این حوزه قوی کار کرده باشد که من را پیدا کردند و این خواست خدا بود.
زمانی بود که مسئولیت 50 مزرعه فقط با من بود و هیچکس دیگری نبود و حاضر نمیشد با پرورش ماهیها کار کند، چون در پرداخت حقوق اذیت میکردند. ما مزارع را منسجم کرده و 140 مزرعه به اسم خوشه قزلآلا هماهنگ کردیم. همه آنها را در یک مجموعه در نظر گرفتیم و طرحهای مختلفی برای مزرعهداران ایجاد کردیم که مثلا برای ضدعفونی کردن مزرعه چه بکنند. من از دولت پول میگرفتم و همه را بین مزرعهداران تقسیم میکردم. مثلا این پول را برای کلاسهای آموزشی اختصاص میدادم یا مدتی دستگاه ضدعفونیکننده به نام UV به آنها دادیم تا راهکار درستی برای شستن استخرها باشد.
حکیم مهر: برای خانمهای علاقهمند به حرفه دامپزشکی چه توصیههایی دارید؟ آیا هیچوقت شد که خودتان خسته شوید و کم بیاورید؟
اینکه خودم بخواهم خسته شوم خیر، چون انسان سختکوشی هستم، اما به طور کلی دامپزشکی شغلی سخت و حرفهای است که در آن باید ارتباطات زیادی با آقایان داشته باشیم. به نظر من سختیهای کار برای کسی که واقعا قصد کار کردن دارد، به چشم نمیآید. بانوی دامپزشک واقعا باید عاشق کار خود باشد تا بتواند موفق شود. من در حال حاضر سه کودک دارم اما با این حال آنقدر عاشق کارم هستم که ادامه میدهم. زمانی هست که شما به نقطهای میرسید که دیگر خودتان قصد کار کردن ندارید و سایرین به دنبال شما میآیند. من در حال حاضر به آن نقطه رسیدم و واقعا از نظر درآمدی و موقعیتی راضی هستم. من به نوعی مسئول خوشه قزلآلای مازندران و کلینیسین آبزیان در کل استان هستم و ویزیتهای خارج از استان هم میروم. دلیل اینکه به این نقطه رسیدم این است که از حدود 13 سال پیش زحمات زیادی کشیدم.
اگر از من سوال کنند که آیا دامپزشکی شغل خوبی است؟ در جواب میگویم در هر کاری که بخواهید ورود کنید، باید آنقدر زحمت بکشید که به نقطه دلخواه برسید. مخصوصا در ایران که رقابت خیلی زیاد است و در حوزه دامپزشکی، جایی که آقایان هستند، کمتر به سراغ خانمها میروند. اگر هم بروند، یک خانم دامپزشک باید دو برابر یک آقا کار کند و باید آنقدر خوب و درست کار کند که موانعی که بر سر راه وجود دارد، به چشم او نیاید.
حکیم مهر: به عنوان حرف آخر...
حرف آخر من این است که موفقیت انسانها فقط با پشتکار حاصل میشود و من این واقعیت را به چشم خود دیدم. هیچ خواستهای وجود ندارد که دستنیافتنی باشد و همه خواستهها به شرط تلاش و پشتکار، یافتنی است. نشدن برای منِ نوعی مفهومی ندارد و هر چه خواستم به دست آوردم و همه انسانها میتوانند به این نقطه برسند؛ مگر اینکه خدا نخواهد که آن قسمت و حکمت است که بحث دیگری است.
نکته آخر اینکه ما یک پروژه تحت عنوان ساخت دستگاه ازن پلاسما اجرا کردیم که رقیب سرسخت کارخانههای بزرگ ازنساز است، به دلیل اینکه قیمت ما نصف آنهاست و شکر خدا تمامی مزرعههای مشتری از آن راضی هستند.
حکیم مهر: ممنون از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.