حکیم مهر- محسن
طاهرمیرزایی:
«دکتر محبوبه کهگیلویهزاده» متخصص جراحی دامپزشکی، عضو انجمن جراحان ایران، عضو کمیته
تخصصی کلینیسینهای دام کوچک استان فارس و یکی از معدود افرادی است که اجازه نداد
«زن بودن» او را از دستیابی به اهداف بلند خود بازدارد و تا جایی پیش رفت که تبدیل
به اولین بانوی جراح دامپزشک موسس کلینیک تخصصی جراحی دامهای کوچک در ایران شد. در
ادامه و در سال ۹۸ کلینسین
برتر استان فارس شد و تندیس افتخار دریافت کرد.
وی با اشاره به
سختیهای تحصیل در رشته دامپزشکی، میگوید: «در بالین عملا به ما میگفتند که دست نشویید
و سرکیس نیایید و جراحی نکنید. مثلا کیسی که کشیک من بود، استاد میگفت شما دست نشویید،
چون خانمها نمیتوانند سزارین گاو انجام دهند و به یک آقای دکتر میگفت که بیاید.
در کل به ما زیاد دهنکجی میشد و همیشه به خاطر عدم اعتماد، بغض و آه و اشک کنار چشمان
ما وجود داشت.»
وی در سال ۸۹ از تز خود دفاع کرد و آزمون بورد داد،
اما از آنجا که امکان خروج از شیراز برایش وجود نداشت، فقط برای دانشگاه شیراز درخواست
داد اما او را در حالت انتظار نگه داشته بودند: «همان زمان یک رقیب آقا داشتم و به
من گفته بودند که در بخش، مساله جنسیت خیلی مهم است و ما ایشان را پذیرش کردیم. یک
مقدار دلشکسته شدم و بلافاصله درخواست کلینیک تخصصی جراحی دامهای کوچک دادم. کلینیک
من، اولین کلینیک تخصصی جراحی در ایران بود که توسط یک بانو راهاندازی شد. در واقع
من اولین بانوی زن جراح کلینیسین در ایران هستم و آن زمان هیچکس کلینیک تخصصی نداشت.»
حکیم مهر: خانم
دکتر، ورودی چه سالی و کدام دانشگاه هستید؟
به نام حق، تشکر
و سپاس از دعوت شما، بنده ورودی سال ۷۹ دانشکده دامپزشکی دانشگاه شیراز هستم.
حکیم مهر: چه شد
که رشته دامپزشکی را انتخاب کردید؟
به نوعی به صورت
اتفاقی وارد این رشته شدم. آن سال در آزمون کنکور رتبه ۳۰۰ را کسب کرده بودم و در زمان انتخاب رشته،
فقط ۱۱ رشته پزشکی را زدم. رشتههای پزشکی که
به من توصیه شده بود، در شهرهای خیلی دور بودند و خانواده اجازه انتخاب آنها را ندادند.
چون من فقط پزشکیها را انتخاب کرده بودم. در نهایت و در روز انتخاب رشته مجدد، از
آنجا که قصد داشتم نزدیک فارس و شیراز باشم، دامپزشکی شیراز به من توصیه شد و من این
رشته را انتخاب کردم.
حکیم مهر: آیا شناختی
نسبت به رشته دامپزشکی داشتید و بعد از اینکه وارد رشته شدید، آن چیزی بود که در تصورات
خود به آن فکر میکردید؟
شناخت زیادی نداشتم
اما ناآگاه هم نبودم. چون در خانواده دامپزشک داشتیم. بعد از اینکه وارد دانشگاه شدم،
با توجه به اینکه رتبه من ۳۰۰ بود و شرایط طوری بود که از طریق انتخاب
رشته مجدد وارد و تقریبا اواخر آبان به دانشگاه دعوت شده بودم، معاون آموزشی دانشگاه
یک جلسه که مربوط به تحصیلات تکمیلی بود، برای من تشکیل دادند، چون به طور معمول من
باید امتیاز رشتههای پزشکی در شهرهای مختلف حتی شیراز را میآوردم اما پیش نیامده
بود. در واقع ما در همان سالی کنکور دادیم که نظام قدیم به نظام جدید تغییر کرد و اشتباهات
زیادی پیش آمده بود و شایعاتی بود مبنیبر اینکه برخی رتبهها فروخته شده است. هدف
از تشکیل آن جلسه این بود که برای من برای یکی از دانشکدههای پزشکی انتقالی بگیرند،
اما من در آن جلسه حاضر نشدم. چون تقریبا دو هفتهای میشد که در دانشکده دامپزشکی
درس میخواندم و احساس میکردم که دست تقدیر شرایطی را پیش پای من گذاشته که علیرغم
نداشتن شناخت، اما دوست داشتم که در این رشته بمانم. غیبت من در آن جلسه، حاضران را
عصبانی کرد چون تلاشهای زیادی برای انتقال من کرده بودند، اما من احساس کردم که حالا
دیگر خودم این رشته را انتخاب کردم. از آن زمان به بعد دامپزشکی را دوست داشتم و با
علاقه ادامه دادم.
حکیم مهر: آیا امروز پشیمان نیستید که در آن جلسه شرکت نکردید؟
خیر، اتفاقا خیلی هم خوشحال هستم. البته من به رشته جراحی علاقهمند
بودم و اگر وارد پزشکی هم میشدم، قطعا مسیر جراحی را ادامه میدادم و بعد یک جراح
میشدم، چون از کودکی این ذهنیت را داشتم. الان هم خوشحالم که در حال جراحی حیوانات
هستم، هرچند که ما دامپزشکان از نظر مالی تامین نمیشویم اما از نظر علاقه، بله.
حکیم مهر: خانواده با اینکه دامپزشکی را انتخاب کردید، مخالفتی
نکردند؟
چرا خیلی ناراحت بودند. به خصوص مادرم خیلی از این موضوع ناراحت
بود و سالها عذاب وجدان داشت. چون در فرآیند انتخاب رشته مجدد که ما را خواستند، رشتههای
پزشکی شهرهای اراک، خرمآباد، بندرعباس و... پیشنهاد شد و مادر من
همیشه عذاب وجدان داشت از اینکه چرا به من اجازه نداده به شهر دور بروم. مثلا من میتوانستم
به یزد بروم اما ایشان میگفتند که خوابگاههای آنجا رتیل و عقرب دارد. یا مثلا میخواستند
امتیاز کرمان را بدهند، چون آن زمان یزد و کرمان قطب محسوب میشد، اما ایشان میگفت
که کرمان پرواز ندارد و باید با اتوبوس بروی و دائما گشت و نیروهای انتظامی و... هست.
این نگرانیها تا زمانی که دوره عمومی را هم طی کردم، ادامه داشت و بعد که وارد دوره
تخصص شدم، کمی آرام شدند.
حکیم مهر: حال و هوای دوره عمومی چطور بود و چه سالی فارغالتحصیل
شدید؟
من اواخر آبان و خیلی دیر وارد دانشکده شدم. یادم است دکتر
ارشاد رئیس تحصیلات تکمیلی دانشگاه گفت که دیگر نمیتوانی با این دانشجویان همراه شوی
و باید از ترم بهمن شروع کنی. من همان موقع گفتم که اگر قرار است از ترم بهمن شروع
کنم، یکبار
دیگر شانس خودم را برای کنکور امتحان میکنم. ایشان سوال پرسید که اولین امتحان میانترم
چه زمانی است و من گفتم نهم آذر. همان موقع گفت ایشان را ثبتنام
کنید، چون دانشجویی که هنوز وارد نشده، میداند اولین امتحان میان ترم چه زمانی است،
میتواند ادامه دهد و من را برای ترم اول ثبتنام
کردند. اساتید در بخش علوم پایه استقبال خوبی از من کردند و من به آناتومی و بافتشناسی
خیلی علاقه داشتم و خودم را رساندم. با توجه به اینکه یک سابقه المپیاد آزمایشگاهی
هم داشتم، این قضیه به من کمک کرد و خدا را شکر در بخش علوم پایه تقریبا خودم را نشان
دادم. اما به حوزه تغذیه دام بزرگ یا بخش مامایی علاقه زیادی نداشتم، ولی به محض اینکه
وارد اصول درمانگاهی و سالن جراحی شدم، احساس کردم که میتواند رشتهای باشد که من
میخواهم.
نمیدانم چطور اساتید جراحی متوجه علاقهمندی من شده بودند
و خیلی من را تشویق میکردند. من مسیر را ادامه دادم و با همین هدف جلو رفتم. دوره
عمومی تمام شد و مراحل اینترنی و... خیلی خوب بود، به خصوص در درس جراحی. اگرچه برخی
اساتید محترم در ذوق ما هم میزدند، مثلا میگفتند وارد بخش جراحی نشو، چون تمام پیشکسوتانی
که قبل از شما وارد بخش جراحی شدند، همیشه سرکوب شدند، سر عمل نرفتند و... اما من مشتاقتر
از قبل ادامه دادم و احساس کردم که باید وارد شوم. در نهایت علوم درمانگاهی که تمام
شد، امتحان تخصص دادم.
حکیم مهر: دوره تخصص چطور بود؟
در زمان ما برای ورود به دوره تخصص، میبایست مبلغ ۱۸ میلیون
تومان پرداخت میکردیم تا بتوانیم در دانشگاه شیراز ادامه تحصیل دهیم. در واقع باید
یک قرارداد امضا میکردیم که من دلم نمیخواست این قرارداد را امضا کنم، چون احساس
میکردم که هم باید کار کنم و هم در دانشگاه دولتی هستم، بنابراین قرارداد نبستم. به
من گفتند بورس بیاور و بورس هم برای ترم اول امکانپذیر
نبود. چون باید از شهر خارج میشدم و به جاهای دیگر میرفتم که این امکانپذیر نبود.
کماکان یکی دو ماه سر کلاس نشستم اما شماره دانشجویی به من ندادند، چون سایرین قرارداد
بسته بودند و من نبستم. یکی از اساتید محترم سر کلاس آمد و به سه نفر همکلاسی من جزوه
داد اما به من نداد. گفت شما نمیتوانید سر کلاس باشید، چون قرارداد ندارید. خیلی ناراحت
شدم و همان موقع دکتر دهقان که رئیس بخش بودند، من را به اتاقشان دعوت کردند و توضیح
دادند که با ادامه تحصیل من موافقت نشده است. من پرسیدم که چه زمانی امتحان تخصص است
و ایشان گفتند ۲۴ اردیبهشت،
یعنی یک ماه بعد. من آن یک ماه را دوباره خواندم و امتحان دادم و خوشبختانه به صورت
رایگان در دانشگاه پذیرش پیدا کردم و این باعث شد که یک فاصله در دوره تخصص من بیفتد.
چون من یکبار
دانشجوی تخصص شدم، بعد ریجکتم کردند و برای سال بعد دوباره شرکت کردم. اعتماد به نفس
بیشتری داشتم و یک مقدار هم چون از اینکه در دوره قبلی پذیرش نشدم، عصبی بودم، تلاش
بیشتری کردم.
حکیم مهر: در چه سالی فارغالتحصیل شدید؟
در سال ۸۶
وارد دوره تخصص شده و سال ۸۹ فارغالتحصیل
شدم.
حکیم مهر: بعد از آن چه کردید؟
سال ۸۹
که دفاع کردم و آزمون بورد دادم، از آنجا که امکان خروج از شیراز برای من وجود نداشت، فقط برای
دانشگاه شیراز درخواست دادم که من را در حالت استندبای نگه داشته بودند. همان زمان
یک رقیب آقا داشتم و به من گفته بودند که در بخش، مساله جنسیت خیلی مهم است و ما ایشان
را پذیرش کردیم. یک مقدار دلشکسته شدم و بلافاصله درخواست کلینیک تخصصی
جراحی دامهای کوچک دادم. کلینیک من اولین کلینیک تخصصی جراحی در ایران بود که توسط
یک بانو راهاندازی شد. در واقع من اولین بانوی زن جراح کلینیسین در ایران هستم و آن
زمان هیچکس کلینیک تخصصی نداشت. البته افرادی مثل دکتر آدینه توکلی و... بودند اما
هیچ کدام کلینیسین نبودند، بلکه استاد دانشگاه بودند و اولین زن جراحی که کلینیک تخصصی
خصوصی در ایران راهاندازی کرد، من بودم. خیلی کار سختی بود و با من مبارزههای زیادی
شد و استقبال خوبی از سوی همکاران نداشتم. چالشها ادامه داشت و تا دو سه سالی خیلی
سخت بود اما بعد که اعتماد ایجاد شد، تبدیل به یک کلینیک تخصصی ریفرال شد و همکاران
اعتماد کردند و ریفر میکردند. کار به آرامی رونق گرفت و من هم اعتبار کسب کردم و در
سال ۹۸ کلینیسین
برتر استان فارس شدم و تندیس افتخار دریافت کردم. دو جلد کتاب نوشتم که یکی از آنها
در دست نگارش است و دیگری تحت عنوان «تکنیکهای اورژانسی در دامهای کوچک» با کمک دکتر
جاودانی نگارش و منتشر شد.
حکیم مهر: مهمترین مشکلاتی که یک خانم در حوزه دام کوچک و
بالین با آن مواجه است، چه چیزهایی هستند؟
مشکلات بنده که از همان دوره دانشجویی شروع شد که چون خانمها
ضعیفتر بوده و همه آنها قدبلند نبودند، همیشه آقایان جلوتر میایستادند و بچهها دیگر
این مساله را پذیرفته بودند که باید پشت سر آقایان بایستند. در واقع ما یک گروه بودیم
که جادهصافکن شدیم،
چون چند سالی است که من این مشکلات را نمیبینم. امروز با توجه به پیشرفتهای خانمها،
اساتید هم به خانمها توجه میکنند و مثل سابق نیست که آنها را سرکوب کنند و اعتماد
نکنند، اما در گذشته اینطور نبود. عملا به ما میگفتند که دست نشویید و سر کیس نیایید
و جراحی نکنید. در دوره عمومی کار بالینی نقش زیادی ندارد و بیشتر تئوری است. اما در
دوره تخصص مثلا کیسی که کشیک من بود، استاد میگفت شما دست نشور و به یک آقای دکتر
میگفت که بیاید، چون خانمها نمیتوانند سزارین گاو انجام دهند.
درکل به ما دهنکجی زیاد میشد و همیشه به خاطر عدم اعتماد،
بغض و آه و اشک کنار چشمان ما وجود داشت. اما وقتی میدیدند که خانمها تلاش میکنند
و خود را نشان میدهند و دست به کارهای سنگین میزنند، به نحوی زمینه اعتماد برای آنها
ایجاد شد. خود من علیرغم اینکه در دانشگاه تقریبا این اعتماد را ایجاد کرده بودم،
اما زمانی که کلینیک زدم، سه سال طول کشید تا این اعتماد ایجاد شد.
متاسفانه خیلیها فکر میکنند که خانمها ظریف هستند یا قدشان
کوتاه و زور آنها کم است، اما اصلا اینطور نیست. من قدبلند اما از نظر جثهای خیلی
ظریف بودم، با این حال گوساله ۴۵
کیلویی را از شکم گاو بیرون کشیدم و جراحیهای خیلی سنگین در
دام بزرگ انجام دادم. خانمها اگر خودشان بخواهند، مانعی برای آنها وجود ندارد و تنها
مانع، ممکن است نگاههای اطرافیان باشد که به نظرم با چند بار مقاومت کردن و نشان دادن
خودشان قطعا به آنها اعتماد خواهد شد. الان شرایط خیلی سادهتر است چون یکسری
پیشزمینههای ذهنی برای آقایان اساتید دانشگاه و کلینیسینها شکل گرفته که میتوانیم
در این عرصهها خانمهای موفقی داشته باشیم، لذا من دیگر مانعی نمیبینیم مگر اینکه
خود بچهها نخواهند.
حکیم مهر: بهعنوان حرف آخر...
یک مستند تحت عنوان «زن بودن یک معجزه است» با تلاش دوستان
رسانهای شما و با حضور بنده تولید شد که بازخوردهای خوبی داشت. بچههایی را دیدم که
خیلی ناامید بودند و میگفتند با این مستند گریه کردیم. حتی کسانی بودند که گفتند ما
قصد خودکشی داشتیم و رشته ما هم دامپزشکی نبود، اما آن قدر سختی و سرکوب در شما اتفاق
افتاده که کلی انرژی گرفتیم و میخواهیم مقاومت کنیم و الان خیلی بچههای موفقی هستند.
خواستم به خانمهای دامپزشک یا حتی غیردامپزشک پیشنهاد کنم که حتما این مستند را ببینند.
در پایان از شما که پیگیر و در تلاش برای ایجاد حس انگیزه در
بانوان این رشته هستید و زحمات اساتید گرانقدرم جناب پروفسور دهقانی، پروفسور طباطبایی،
پروفسور میمندی و پروفسور وصال تشکر و قدردانی میکنم.
حکیم مهر: ممنون از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.
البته این بانو شکرخدا مشغول بکار هستند و خداوند حالا حالا توانشان بدهد تا به دام و دامپزشکی خدمت کنند و مایه افتخار باشند
اینها همش تبلیغات بوده و هست چه در مورد پزشکان که گفتی چه این یکی که در این مقاله اومده ، این گفته ها دردی از کسی دوا نکرده و نمیکنه