کد خبر: ۸۵۱

بخشنامه طبیعت‌ستیز، مدیران آموزش‌گریز - سام خسروی فرد

 

روستاییان فقیر در شرق هند لاک‌پشت‌های عظیم‌الجثه دریایی را به معبد می‌برند چون عقیده دارند خدای‌شان در این جانوران تجسم یافته است. تلاش مأموران برای متقاعد‌کردن خرافه‌پرستان و آزادسازی لاک‌پشت‌ها تا‌کنون ثمری نداشته است.

در ایران اما هزاران لاک‌پشت و تخم ‌پرندگان آبزی را در تالاب پریشان به آتش می‌کشند تا راه و جاده احداث کنند. در ماجرای اول اگر مردم نا‌آگاه و خرافاتی لاک‌پشت‌ها را اسیر کرده‌اند در تراژدی دوم، عمران و آبادانی که از قضا دولت ناظر و مجری آن است توجیهی شده برای کباب‌ کردن لاک‌پشت‌ها و نیمروی تخم‌پرندگان. مقصر دانستن مردم در ارتباط با فجایع زیست‌محیطی ایران و متهم کردن‌شان به ناآگاهی روشی کهنه و البته بی‌اساس است. بسیاری از اهالی محلی در اقصا نقاط ایران می‌دانند با طبیعت چگونه رفتار کنند تا دچار گرفتاری نشوند اما دست‌شان کوتاه است و جز بهر‌ه‌برداری از داشته‌های پیرامون‌شان گزینه دیگری ندارند.

 برخی در دل کوهستان درختان را قطع می‌کنند تا از سرما رهایی یابند و غذایی بپزند، در جنوبِ همیشه گرم عده‌ای سرشاخه درختان حرا را می‌زنند تا تک بزی که دارند شیری بدهد و قوت خردسال نحیفی باشد. عده‌ای خار بیابان را قطع می‌کنند تا در تنورشان نانی پخته شود و بی‌قاتق سغ بزنند. اینان جملگی می‌دانند تا چه حد می‌توان از طبیعت استفاده کرد و از مصرف‌ افزون بر آن شرمسارند اما برای بقا چاره‌ دیگری ندارند. از سوی دیگر، شماری از نسل به نسبت جوان نه از روی بی‌اطلاعی که از روی کین نیز به این باور هر چند غلط رسیده‌اند با برداشت مخفیانه از طبیعت، زهری می‌ریزند به آنان که همواره هر کاری را منع کرده‌اند؛ از شکار و هیزم‌شکنی تا ماهی‌گیری و بوته‌کنی. پیوسته بشیر و نذیر دادن البته عواقبی دارد که واعظ غیر متعظ از آن بی‌خبر است.

هفتمین رئیس‌ سازمان محیط‌زیست در مراسم همایش مدیران این سازمان هشدار داده است که اگر روند تخریب طبیعت در ایران ادامه پیدا کند تا صد سال دیگر اثری از یک درخت نخواهد ماند. کلام شیوای محمد‌ محمدی‌زاده بلادرنگ یکی دو پرسش را در ذهن مخاطبِ دردآشنا پدید می‌آورد که عوامل اصلی تخریب طبیعت چیست و چه کسانی از بهره‌برداری طبیعت سود می‌برند؟ آیا سازمان‌های دولتی-نظارتی قدرت مقابله با آمران و عاملان این تخریب‌های گسترده را دارند؟ تمام تخریب‌ها و فجایع زیست‌محیطی را به مردم نسبت دادن ساده‌انگارنه است و تا حدی ایز گم کردن.

مقام شامخ ریاست سازمان به فرهنگسازی نیز اشاره کرده‌ که نیاز واقعی این روزگار است و افزوده که باید به مردم در‌خصوص زوایای مختلف و اهمیت محیط‌زیست اطلاع‌رسانی کرد چرا که در‌خصوص نحوه برخورد، نگهداری و شیوه صحیح زندگی کردن تاکنون فرهنگسازی مناسب و مساعدی صورت نگرفته است.

گرچه مدیران وزارت‌خانه‌ها و نهاد‌های مختلف نیز گروهی از این مردم هستند اما هیچ‌گاه در تک‌گویی‌های طولانی پشت میکروفن، این عده که دستی بر آتش دارند و بقا و ممات بخشی از طبیعت در کف‌شان است، مورد خطاب و عتاب قرار نمی‌گیرند. در حالی که به نظر می‌رسد این افراد بیش از مردم محلی نیازمند آموزش هستند و آنان که در دستگاه عریض و طویل محیط‌زیست بر مسند مدیریت تکیه‌ می‌زنند البته نیازمندتر. نمونه این نیازمندی به آموزش‌های زیست‌محیطی را می‌توان در بخشنامه اخیر این سازمان مشاهده کرد؛ بخشنامه‌ای که باعث شد طبیعت‌دوستان که حضور رئیس جدید را به فال نیک گرفته بودند مأیوس‌تر از همیشه دوباره رخت عزا از صندوقخانه‌ها بیرون‌ آورند.

در این بخشنامه به ادارات کل محیط‌زیست استان‌ها دستور داده شده که به استعلام وزارت صنایع و معادن ظرف یک ماه پاسخی روشن بدهند. درنگ و تعلل در پاسخ دادن، به معنای آن است که وزارتخانه مزبور می‌تواند به صلاحدید خود وارد عمل شود. بدین ترتیب راقم بخشنامه یا صادرکننده آن را می‌توان عامل نفوذی وزارتخانه‌ای دانست که ویژگی بارزش طبیعت‌ستیزی است یا در بهترین حالت شاید کارمندی است که شناختی از محیط‌زیست ندارد و یکسره دلبسته به اصطلاح توسعه و آبادانی است.

این بخشنامه‌ و امثال آن که بی‌تردید به رؤیت رئیس سازمان محیط‌زیست نیز می‌رسد، نشان می‌دهد دامنه بیگانگی با محیط‌زیست تا چه اندازه گسترش یافته است و مدیران محیط‌زیست چون واعظان غیرمتعظ به آنچه می‌گویند خود عمل نمی‌کنند.

 محمدی‌زاده در سخنانش به لوله‌های پوسیده انتقال نفت، کشتی‌ها و نفت‌کش‌‌ها در خلیج‌فارس، عدم آموزش و اطلاع‌رسانی و خشک‌شدن تالاب‌ها اشاره کرده اما حرفی از چنین بخشنامه‌هایی به میان نیاورده است که می‌تواند تیشه به ریشه محیط‌زیست بزند. البته کسی هم به آقای رئیس نمی‌گوید که حرمت مسجد را باید متولی آن نگه دارد. وقتی سازمان محیط‌زیست، سنگ وزارت صنایع را چنان مشتاقانه به سینه می‌زند و از آن حمایت می‌کند تا طبیعت بیش از این کاردآجین شود تکلیف نهادهایی که همیشه مصرف‌کننده محیط‌زیست بوده‌اند کاملاً روشن است. اگر چندی پیش کباب لاک‌پشت و نیمروی تخم‌پرندگان آبزی در تالاب پریشان آه از نهاد دوستداران طبیعت برآورد اینک باید در انتظار کباب قناری بود بر آتش سوسن و یاس.

 

نظر شما
ادامه