کد خبر: ۶۳۰۷۸
تعداد نظرات: ۹ نظر
«دکتر فرید بهارلو» دامپزشک حوزه طب اسب در گفت‌وگو با حکیم مهر:
این متخصص بیماری‌های داخلی دام‌های بزرگ به حکیم مهر می‌گوید: یک لحظه دیدم زمین و زمان تیره و تار شد و اسب از بغل با لگد به زیر دندان‌های بالای من ضربه زد ...
 

حکیم مهر- محسن طاهرمیرزایی: ترومای حاصل از معاینه دام، تنها یکی از مخاطرات همیشگی و یار جان دامپزشکان جهان است؛ همان اتفاقی که حدود ۵ سال پیش برای «دکتر فرید بهارلو» متخصص بیماری‌های داخلی دام‌های بزرگ و از اعضای باسابقه بخش خصوصی دامپزشکی استان اصفهان در هنگام معاینه و درمان یک اسب افتاد و او را از ناحیه فک و صورت به‌شدت مصدوم کرد.

دکتر بهارلو ۵ سال بعد از این اتفاق در گفت‌وگو با حکیم مهر، از مخاطرات حرفه دامپزشکی می‌گوید و تجربه‌هایی که بعد از حادثه کسب کرد: «من بیمه بودم، اما هیچ چیزی از سوی بیمه به من تعلق نگرفت. می‌گفتند شما شرایط ایمنی را رعایت نکردید و آنجا چه می‌کردید؟! برای بیمه تعریف شده نیست. البته من بیمه نظام نبودم و بعد متوجه شدم که اشتباه کردم و باید از طرف نظام دامپزشکی بیمه می‌شدم نه بیمه عادی. آنها اصلا توجیه نیستند و گفتند شما مگر مطب ندارید؟ در صورتی که اصلا روال این نیست که یک نفر در مطب این کار را انجام دهد.»

از نظر او در دانشکده دامپزشکی کسی چیزی در مورد اسب یاد نمی‌گیرد. شاید یک خمیرمایه اصلی بسیار ضعیف در اختیار دانشجو قرار گیرد که بعدا خودش تجربه به دست بیاورد، مطالعه کند و از افراد صاحب تجربه و سبک در بیرون چیزی یاد بگیرد.

دکتر بهارلو در گفت‌وگو با حکیم مهر تصریح می‌کند: «من در دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران بودم و دیدم عمده افرادی که موفق می‌شوند، آنهایی هستند که با لابی یا محبت استاد خود، راه به گله باز کرده و آموزش دیده‌اند، وگرنه متاسفانه در خود دانشکده‌ها خبری نیست و این معضل در طب اسب خیلی پر رنگ‌تر است.»

حکیم مهر: آقای دکتر، چه شد که به حوزه تخصصی درمان اسب وارد شدید؟

بنده از سال ۷۸ وارد کار حرفه‌ای دامپزشکی شدم، اما آن زمان فعالیت در حوزه طب اسب حداقل در مورد اصفهان خیلی گسترده نبود و تا سال ۸۰ به صورت جنرال در همه حوزه‌ها کار می‌کردم. در این سال در دوره دستیاری بیماری‌های تخصصی دام‌های بزرگ دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران قبول شدم و به مدت ۳ ماه در فیلد دام بزرگ که شامل گله‌های گاو، اسب، گوسفند و بز بود شرکت کردم. آن سال‌ها در اصفهان کار به شکل سنتی پیش می‌رفت، چراکه هم به لحاظ سیستم به پیشرفتگی امروز نبود و هم این تفکر که دامپزشکی می‌تواند در حوزه طب اسب فعالیت کند، آن‌چنان پررنگ نبود. بیشتر سیستم بیطاری سنتی وجود داشت که هنوز هم این افراد در حال فعالیت هستند. من جوان ۲۸ ساله حرفی برای گفتن نداشتم، چون فاقد دانش آن‌چنانی بودم.

به هرحال در دانشکده دامپزشکی کسی چیزی در مورد اسب یاد نمی‌گیرد. شاید یک خمیرمایه اصلی بسیار ضعیف در اختیار دانشجو قرار گیرد که بعدا خودش تجربه به دست بیاورد، مطالعه کند و از افراد صاحب تجربه و سبک در بیرون چیزی یاد بگیرد. من از این لحاظ هم ضعف داشتم چون در اصفهان بودم و به دامپزشک تخصصی اسب که بیشتر آنها در تهران مستقر بودند، دسترسی نداشتم. در واقع حرفه من از همان سال ۸۰ شروع شد و اساتید بسیار خوبی که داشتم، یک مقدار شرایط را برای پیشرفت من فراهم کرد.

حکیم مهر: کدام اساتید؟

دکتر بازرگانی دکتر نادعلیان و دیگران. دوستان خیلی خوبی هم در دوره رزیدنسی داشتم که کنار هم سعی کردیم با بچه‌های هم‌دوره و علاقه‌مند به کار اسب، مطالعات خود را شروع کنیم و خلاصه با آزمون و خطا در آن سفره‌ای که سال ۸۰ پهن شده بود و شاید بستر ضعیفی بود و سطح انتظارات مثل حالا نبود، پیشرفت کنیم.

حکیم مهر: فضای کار در مورد اسب در اصفهان چگونه بود؟

در اصفهان اگر کسی مادیان نگهداری می‌کرد، خیلی به مذاق دیگران خوش نمی‌آمد. سلیقه آنها نگهداری مادیان و تولید کره نبود و عمدتاً نریان برای میادین تعزیه و شبیه‌خوانی و... نگهداری می‌کردند، اما امروز شرایط و سلایق تغییر کرده و در همین اصفهان تولید بسیار وسیعی صورت می‌گیرد. البته آمار دقیقی ندارم اما شاید بتوان گفت که تولید اسب افسارگسیخته شده است. همایش‌های مختلفی هم برگزار می‌شود و علی‌رغم اینکه در این مدت به واسطه کرونا کم شده، اما نسبت به گذشته خیلی تغییر کرده است. در واقع در این چند سال اخیر در دهه ۸۰ و بالاخص دهه ۹۰ شاهد پیشرفت زیادی در این حوزه بودیم. من هم کنار آن سعی کردم در حد بضاعت خودم رشد کنم. شاید اقناع نشده باشم و شاید باید خیلی بهتر از الان خدمت می‌کردم اما توانم ناچیز بود.

حکیم مهر: آقای دکتر، لطفا از روز حادثهای که در سال ۱۳۹۴ برایتان اتفاق افتاد برایمان بگویید. دقیقا چه اتفاقی افتاد؟

سال‌های سال بود که دلم می‌خواست یک مرکز تخصصی طب اسب ایجاد کنم و شرایط آن فراهم نمی‌شد. در سال ۹۴ جمع شدیم و فراخوانی دادیم که هر کس علاقه‌مند است، اعلام کند تا با همکاری هم یک مرکز احداث کنیم، اما نشد. قرار گرفتن دامپزشکان کنار هم محقق نشد چون سلیقه‌ها متفاوت بود. دامپزشکان معمولا کمی سخت کنار هم قرار می‌گیرند. آن هسته اولیه‌ای که شاید ۵۰ نفر دامپزشک را دعوت کرده بودم که از میان آنها انتخاب کنم، در نهایت به ۸ نفر رسید. دور هم جمع شدیم و سعی کردیم مرکزی را احداث کنیم.

دقیقا روز جمعه‌ای که استارت این کار خورد و بهمن‌ماه سال ۹۴ بود، دو روز بعد به دنبال کارهای موافقت اصولی بیمارستان بودم که یک مورد سوهان دندان برای چند اسب که متعلق به یک فرد بودند، پیش آمد. رفتیم که کار را انجام دهیم. یک نریان هم آنجا بود که علاوه بر بحث دندان، یک تومور هم زیر دم خود داشت و من قرار بود که این تومور را به صورت موضعی شیمی‌درمانی کنم. کار سوهان تمام شد و حیوان را آرام کردم. بتومیزین را با دوز بالاتری زدم و حیوان در شرایطی بود که کاملا در دست من بود و من سعی کردم در حد امکانات، بحث سکوریتی را رعایت کنم و حیوان آرام‌بخشی کامل داشت. شیمی‌درمانی هم تمام شد. داشتم به آقایان راجع به دفعات بعد شیمی‌درمانی توضیح می‌دادم، چون این فرآیند باید تکرار می‌شد. در قسمت جانبی حیوان و به موازات کپل حیوان ایستاده بودم که تقریبا یک جای امن بود، چون حیوان به‌واسطه دریافت داروی آرام‌بخش تعادل روی پا ایستادن نداشت و شاید می‌‌شد با یک انگشت تعادل او را به هم زد. جای من هم بد نبود چون اسب از بغل توان لگد زدن آن‌چنانی مثل گاو ندارد. یک آقایی هم آنجا بود که من را همراهی می‌کرد. ایشان به ناگهان نزدیک شد که موبایل من را به من برساند. در حال توضیح به افراد بودم که یک لحظه دیدم زمین و زمان تیره و تار شد و اسب از بغل لگد زیر دندان‌های بالای من گذاشت. این اتفاق آن‌قدر سریع افتاد که خودم فکر کردم مورد اصابت مشت از طرف اسب‌دارها قرار گرفتم و اصلاً نفهمیدم که اسب من را لگد زد.

حکیم مهر:‌ چه آسیب‌هایی دیدید؟

 ۳۰ پلاک روی صورتم قرار دارد. ۳ مهره گردنم آسیب جدی دید و هنوز تبعات آن وجود دارد. حدود ۱۸ دندان با یک قسمت از سقف محوطه دهانی را همان لحظه که لگد خوردم، از دست دادم. وضعیت به شکلی بود که عمده اطبای جراح فک و صورت، با احتیاط خیلی زیادی رفتار و از پذیرش من فرار می‌کردند. در نهایت دکتر فیروزه‌ای زحمت کشیدند و من را عمل کردند و با توجه به وضعیتی که من داشتم، بهترین نتیجه را گرفتم.

حکیم مهر: آیا در فرایند درمان مورد حمایت قرار گرفتید؟

یکی از گلایه‌های من این است که من بیمه بودم، اما هیچ چیزی از سوی بیمه به من تعلق نگرفت. می‌گفتند شما شرایط ایمنی را رعایت نکردید و آنجا چه می‌کردید؟ برای بیمه تعریف شده نیست. البته من بیمه نظام نبودم و بعد متوجه شدم که اشتباه کردم و باید از طرف نظام دامپزشکی بیمه می‌شدم نه بیمه عادی. آنها اصلا توجیه نیستند و گفتند شما مگر مطب ندارید؟ در صورتی که اصلا روال این نیست که یک نفر در مطب این کار را انجام دهد. دامپزشکان اسب به صورت سیار فعالیت می‌کنند و یک درمانگاه سیار هستند. وسایل خود را داخل خودرو قرار داده و بیرون ویزیت می‌کنند. بیمه به من تعلق نگرفت و گفتند چرا رعایت نکردید؟ گفتم چطور باید رعایت می‌کردم؟ در حالی که حیوان آرام‌بخش کامل خورده بود.

برای بازدید به محل معاینه رفته و یک باکس معاینه در آنجا دیده بودند. من هم همان روز آن باکس را دیدم؛ باکسی که شاید در ۱۰ درصد از اسب‌داری‌های کل کشور نمونه آن وجود داشته باشد. اینها هم یک باکس داشتند که اتفاقا اصلا استاندارد نبود. من قبل از انجام کار باکس را دیدم و اصرار داشتند که حیوان را در آنجا معاینه کنم. من گفتم که اسب در آنجا آسیب می‌بیند و واقعا هم آسیب می‌دید، چرا که باکس اصلا متعلق به اسب نبود. جای خیلی بدی قرار گرفته بود و قسمت‌های برنده داشت. من در واقع اسب را به خودم ارجح کردم. گفتم حیوان زبان‌بسته گناه دارد و در آنجا امکان اینکه آسیب ببیند، هست. بیمه همین را به‌عنوان یک خطا قلمداد کرد و گفت باید به داخل باکس می‌رفتی. من هرچه توضیح دادم فایده نداشت و در نهایت یک آسیب جدی دیدم. به طور کلی هیچ‌کس به جز همکاران خودم، من را حمایت نکردند.

حکیم مهر: همکاران چه کردند؟

من به یاد ندارم اتفاقی را که تا این اندازه شاهد همیاری و احساس مسئولیت راجع به یک همکار باشیم، از سوی افرادی که خیلی‌ از آنها را ممکن بود فقط از روی اسم بشناسم؛ دکتر کسروی در یک گروه مجازی این مساله را اعلام کرده بودند و با اینکه به هیچ عنوان چنین انتظاری نداشتم، اما وجهی را جمع‌آوری کردند و به زور به حساب من ریختند. گفتند فرض کن می‌خواستیم به عیادت تو بیاییم و یک کمپوت بیاوریم، پس نمی‌شود که قبول نکنی. به کلی من را خجالت زده کردند و من هیچ‌وقت این لطف آنها را فراموش نمی‌کنم. از طرف دیگر بچه‌های جامعه دامپزشکان هم مبلغی را به‌عنوان کادو به حساب من ریختند. این نیز نشان‌دهنده محبت آنها بود که من هیچ وقت آن را فراموش نمی‌کنم. از همه مهمتر خود نظام دامپزشکی از طریق دکتر صفری با دکتر عربشاهی و دکتر اخوان که آن زمان رئیس وقت نظام دامپزشکی اصفهان بودند، برای عیادت به منزل من تشریف آوردند.

حکیم مهر: از نظر شما آیا دامپزشکی باید جزء مشاغل سخت و زیان‌آور قرار گیرد؟

صد در صد. من می‌توانم بگویم که بدترین مشاغل را داریم و امنیت نداریم. ساده‌ترین آن رانندگی طولانی مدت و خستگی مفرط در خودرو است. دیگر اینکه هیچ‌گونه زمان‌بندی نداریم. از لحاظ روانی در نظر بگیرید که یک نفر باید ۲۴ ساعت مخاطب باشد و طرف مقابل درک نمی‌کند که دامپزشک هم انسان است که باید غذا بخورد، بخوابد، استحمام و همچنین تولید مثل کند. انگار تمام ۲۴ ساعت را به شکل اورژانس هستیم و باید پاسخگو باشیم. اگر هم جواب ندهیم، پیام می‌دهند بد و بیراه‌ می‌گویند! حالا برای من کمی احترام قائل هستند اما این مساله برای همکاران جوان خیلی سخت است. بستر هنوز فراهم نیست و دامپزشکی بسیار کار سختی است. این سختی‌ها در حوزه اسب خیلی وسیع‌تر است و در گاوداری به شکل دیگر. البته این مساله فقط در ایران نیست و همیشه در همه جای دنیا خطر در کمین دامپزشک است.

حکیم مهر: افرادی که به دامپزشکی اسب علاقه‌مند هستند، چه کنند؟

هیچ جوابی برای این سؤال ندارم. این مسئله را باید از دانشگاه شروع کرد. متاسفانه وضعیت آموزشی ما اصلا جالب نیست. منظور من صرفا حوزه اسب نیست و در مجموع عرض می‌کنم. من در دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران بودم و دیدم عمده افرادی که موفق می‌شوند، آنهایی هستند که با لابی یا محبت استاد خود، راه به گله باز کرده و آموزش دیده‌اند، وگرنه متاسفانه در خود دانشکده‌ها خبری نیست و این معضل در طب اسب خیلی پر رنگ‌تر است. من چندین سال است که به سختی کارآموز قبول می‌کنم، چون افرادی می‌آیند که نه مطالعه کرده‌اند و نه چیزی بلدند و باید از ابتدا برای آنها شروع کنیم و این بسیار سخت است. اگر قرار است در این زمینه موفقیتی حاصل شود، کار دانشگاه‌ها و آموزش عالی است که باید تغییرات اساسی ایجاد کنند. آن چهارچوب و مختصات محتوای آموزشی که در ارتباط با طب اسب وجود دارد، با آنچه در بیرون اتفاق می‌افتد، همخوانی ندارد.

خواسته مخاطب شما در بیرون و آن فردی که به‌عنوان مالک اسب با آن برخورد خواهید کرد، یک چیز است و توان آن انسان صفر کیلومتری که از دانشگاه بیرون می‌آید و می‌خواهد کار کند، چیز دیگری است. خودش باید بعد از فارغ‌التحصیلی تلاش کند و ببیند که جامعه چه چیزی از او می‌خواهد. در هیچ یک از دانشکده‌ها خبری نیست. هر دانشکده‌ای بر حسب اتفاق، یک انسان شاخص و توانمند را جذب کرده و دانشجویان آن شانس آورده‌اند که یک نفر مسلط به حوزه اسب، چیزهایی را به آنها یاد می‌دهد. هیچ دانشکده دامپزشکی در ایران یک پک کامل ندارد که بخواهد خروجی آن دامپزشک توانمند باشد. اگر کسی به جایی می‌رسد توان فردی اوست و اینکه فعل خواستن را صرف کرده است؛ اگر نه کسی پک کامل در اختیار آن دانشجو قرار نمی‌دهد.

حکیم مهر: به‌عنوان حرف آخر...

آرزوی سلامتی برای همه بالاخص برای دامپزشکان می‌کنم، چون حقیقتا دامپزشکان در جامعه در جایگاه خود قرار ندارند و به نوعی به حال خود رها شده هستند. موردی که برای من اتفاق افتاد، خیلی رسانه‌ای شد و خوب شد که همه بدانند که این شغل چقدر خطرناک است، اما مطمئن باشید روزی نیست که از این اتفاقات برای همکاران من نیفتد.

حکیم مهر: ممنون از وقتی که برای ما گذاشتید.

 

عیادت رئیس سازمان نظام دامپزشکی از «دکتر فرید بهارلو» پس از حادثه در اسفند سال ۱۳۹۴

 

انتشار یافته: ۹
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۱۴
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۷:۵۴ - ۱۳۹۹/۱۲/۱۷
1
5
.................
ملاقات کردن چه دردی را دوا می کند
بیمه شخص را پیگیری کنید
مشکلات اساسی را حل کنید
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۹:۰۰ - ۱۳۹۹/۱۲/۱۷
2
12
دکتر بهارلو خیلی باسواد و باتجارب خوب هستند. امیدوارم آثار آن حادثه ایشان را اذیت نکند و به خوبی قبل کار و زندگی کنند.
اینجا هم مثل همیشه بی تعارف صحبت کردن، با خیلی از صحبتهاشون موافقم
کیوان نوری
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۰:۴۰ - ۱۳۹۹/۱۲/۱۷
2
6
گفتگوی شنیدنی و قابل تأملی بود.
براستی دامپزشکانی که به طبابت مشغولند، سخنان ایشان را بخوبی درک میکنند.
گاهی اوقات شرایط مقید کردن حیوان، آن طوری که داخل کتابها گفته اند پیش نمی رود و دامپزشک برای رام کردن و مقید کردن یک دام شرور باید دل به دریا بزند و آثار خطر را با جان بخرد.
حقیقت دیگری که ایشان فرمودند آموزش عالی دامپزشکی بود...
هیچ دامپزشکی در دانشکده هیچ چیز به درد بخوری یاد نمی گیرد و تنها براساس اراده خود و تجربیات افراد دیگر به موفقیت می رسد.

مانا باشید جناب آقای دکتر بهارلو
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۱:۰۳ - ۱۳۹۹/۱۲/۱۷
2
3
باید غذا بخورد، بخوابد، استحمام و همچنین تولید مثل کند.
بند آخر را عالی اومدی
وت
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۲:۰۹ - ۱۳۹۹/۱۲/۱۷
1
2
.................. ،هم نظام و هم سازمان کلا بجای حمایت از بخش خصوصی دنبال سیاسی کاری و کاغذ بازی های الکی میرن که هیچ نفعی برای قشر دامپزشکی نداره!!
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۲:۲۴ - ۱۳۹۹/۱۲/۱۷
1
3
جناب آقای دکتر بهارلو از متخصصین برجسته و حاذق طب اسب در سطح ایران هستند و حضور چنین بزرگ مردی افتخار علم دامپزشکی ایران است که باید از علم ایشان در اعتلای طب اسب ایران بهره برد.
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۵:۳۳ - ۱۳۹۹/۱۲/۱۷
1
10
دامپزشکی اخرش همینه، یا بروسلا میگیری یا تب کریمه یا مثل این همکار محترم اینجوری میشی.. پولی هم توش نیست..
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۶:۵۹ - ۱۳۹۹/۱۲/۱۷
1
2
دکتر بهارلو از نوابغ دامپزشکی کشور هستند. بنده سال ۸۳ افتخار شاگردی ایشان را داشتم.
آرزوی سلامتی و موفقیت روزافزون برای ایشان دارم.
جوجه یه روزه
|
Netherlands (Kingdom of the)
|
۱۸:۲۸ - ۱۳۹۹/۱۲/۱۷
1
7
تمام این گفتار درد بود، چرا مشت از سمت اسبدار ها؟ ای خدا

از اینکه همکار هامون کنار هم به هم کمک کردند بسیار خوشحال شدم، به امید همکاری های بیشتر و گسترده تر و سازنده
نظر شما
ادامه