قصۀ پر غصۀ دستمزد
دکتر کامران شریفی
دانشیار دانشکدۀ دامپزشکی دانشگاه فردوسی
مشهد
در لطیفهای نه چندان لطیف از زبان یک پزشک متخصص نقل
میشود
که موقع پرداخت حق ویزیت پزشک صدای بیمار در میآید ولی در پرداختِ دستمزد چند صد هزاری و
گاهی چند میلیونی آرایشگر زنانه با نامِ «.... جون» تردیدی ندارند. رئیس بیمارستان
رباط کریم (اینجا) هم حسرت تاسیس آرایشگاه زنانه را میخورَد.
در برخی از فیلمهای قدیمی مربوط به دوران پهلوی اول افرادی
با کت و شلوار و کراوات و یا پاپیون با موهایی کتیرا زده، روی صندلیهای
بلندِ پایه داری مینشینند و واکسی، بدون درآمدن کفش از پای مشتری، مثل بالانس روکارِ
چرخ اتومبیل واکس روکار میزند. نگارنده در سال ۷۴ در خیابان
لطفعلی خان زندِ شیراز بین چهارراه خیرات و چهار راه مشیر مغازهای
کفاشی دید که این صندلی بلند در آنجا بود. صاحب مغازه ریش سفید پت و پهنی داشت که علتش
بازی در فیلم بود. وقتی از وی پرسید که چرا دیگر به روال سابق از این صندلی برای واکس
روکار کفش استفاده نمیکند، جواب شنید که دستمزد واکس روکار در قدیم
(۵۰ ریال)
معادل قیمت یک پرس چلوکباب بود و اینک در برابر ارائۀ چنین خدمتی معادل یک پرس چلوکباب
پول نمیدهند
و صرفۀ اقتصادی ندارد. در آن روزگار سینماها غلغله بود و مردمی که در صحرا و دشت و
خیابان و بیابان و سیزده بدر با کت و شلوار و کراوات و موی کتیرا زده ظاهر میشدند خیلی ناجور میشد که کفش کثیف به پا داشته باشند؛ مثل ماشین
شیکی که گلگیر آن قُر شده باشد.
با برنامۀ تعدیل اقتصادی اولین رئیس جمهور فقید با میدان داری
دکتر محمد طبیبیان در حدود سالهای ۱۳۶۸ به بعد
حوزۀ تحصیل از حوزۀ اشتغال جدا شد و درس خواندن الزاماً به معنای امکان دستیابی به
اشتغال نبود. مثل دومینو رشتههای دانشگاهی در برابر واقعیات اقتصادی اجتماع
فرو ریختند تا کار به امروز و وضعیت اشتغال و دستمزد پزشکان رسید که در چشم عوام گل
سرسبد رشتههای دانشگاهی بوده و هستند.
در اوایل دهۀ ۵۰
هجری شمسی طرح کارانه در حرفۀ پزشکی به اجرا گذاشته شد. مقامات
وزارت بهداری آن زمان به این نتیجه رسیدند که برای به شوق آمدن اهل طبابت طرحی به نام
فی فور سرویس یا دستمزد برای کار اجرا کنند تا بیمارستانها هم مثل ادارات نشوند. به این ترتیب پزشک
وزارت بهداری علاوه بر حقوق مستمر خویش برای ویزیت هر بیمار هم دستمزدی جداگانه میگرفت.
اینک دستمزد و ویزیت پزشکان که میبایست آخرین حرفهای باشد که صدایشان از این بابت درمیآید،
در مقایسه با کشورهای دیگر بسیار نازل مینماید و در نتیجه واکنشهای
پاتولوژیک در سیستم سلامت رخ میدهد. پزشکان بسیاری دیده میشوند
که به فعالیتهای زیبایی یا ترک اعتیاد کوچ کردهاند
و اصل کار که معاینه دقیق بیمار و به ویژه اخذ سابقه جزء مهمی از آن است را دیگر برای
تامین یک زندگی متوسط کارآمد نمیبینند؛ اگر روی معاینۀ دقیق و اخذ سابقه وقت
زیاد نگذارند، کسری آن را باید با آزمایشها و عکسهای متعدد جبران کرد که تقریباً در خانۀ بسیاری
از ایرانیان یک بغل از آنها دیده میشود. هزینه آن هم از سوی سیستم بهداشتی و
بیمهها پرداخت خواهد شد. برای این که بتوان درآمد کافی داشت باید خط تولید راه انداخت
و منشیِ برخی متخصصین چند تا بیمار را با هم داخل میفرستد تا در یک زمان معین و محدود تعداد بیشتری
بیمار ویزیت شود.
رئیس محترم نظام پزشکی اخیراً در بیاناتی فرمودند به زودی
بهدلیل کمبود پزشک مجبور به وارد کردن پزشک از هند و پاکستان و بنگلادش خواهیم بود.
اما خیالی باطل است؛ با این دستمزدها و شرایط فعلی احتمالاً تن به کار در ایران نخواهند
داد. گو این که بهترینهایمان هم دارند میروند و ایضا باید نگران
اساتیدِ به ویژه جوانِ دانشگاهها بود.
به نظر نگارنده میرسد که شبکهای از نوع تار و پود در بین دستمزدهای لایهها
و اصناف مختلف اجتماع وجود دارد که باید تعادل ظریفی بین آنها برقرار باشد تا تعادل جامعه بر هم نخورد.
وقتی که صنف آرایشگر مردانه دیگر از پس هزینههای پیرایشگاهش برنمیآید،
نشانۀ دیگری از برهم خوردن تعادل دستمزدی بین اصناف است. تاکسیها
که هر چند وقت یک بار صدایشان درمیآید. وقتی که تقاضا برای تغییر پروانۀ کار
دامپزشکان از کلینیک دامپزشکی به تاسیس داروخانه بالا برود، یعنی بین زحمات و خدمات
از یک طرف و درآمد از طرف دیگر تعادل برقرار نیست. طنز تلخی است اگر تعداد داروخانههای
دامپزشکی از تعداد کلینیکها بیشتر شود.
این تار و پود اگر از جا در برود، به سختی روی تعادل خواهد
دید. وضعیت حاضر را سالها پیش محمد قائد در مجلۀ لوح شماره ۵ مرداد
۱۳۷۸ در مقالۀ
درخشانی با عنوان «حقوق و دستمزد متخصصان: شبح آینده و آب باریک» در خشت خام دیده بود؛
حتماً بخوانیدش. اگر تلنگ تعادل دستمزدها در برود، لنگر تعادل اجتماعی محال است که
به این زودیها به سر جای خود برگردد.
۱۴۰۱/۰۶/۱۵
منبع: کانال تلگرام لوح (یادداشت های شخصی دکتر کامران
شریفی)