کد خبر: ۵۹۸۴۷
تعداد نظرات: ۷ نظر
دامپزشکی و کنکور:
هجوم گله‌وار به دانشگاه و رشته‌های خاص خیلی شبیه رفتارهای مردم امروز در هجوم به بازار بورس، طلا، ارز، خانه و ماشین است. مراقب رفتار گله‎ای باشید ...
 

مسئله انتخاب رشته پس از جواب کنکور: سهل ممتنع

دکتر کامران شریفی

دانشیار دانشکده دامپزشکی دانشگاه فردوسی مشهد

انتخاب رشته برای دانشآموزان کنکوری کاری ندارد و خیلی ساده است؛ خوب شهر و دانشگاه را مینویسی. اما با تپش قلبِ متمایل به پروپرانولول چه کار کنیم؟ افراد بسیاری هستند که در لحظه انتخاب رشته سرشان گیج می رود و بعد از سالها دنبالهروی از مسیری که مدرسه و جامعه و کلاس های کنکور و سرک کشیدن و فضولی کردن عمه و خاله و... در این که می خواهی چه بخوانی و رتبه ات چند است و از این خزعبلات بگیرید تا آن زمانی که مشاورین قدر قدرت کنکور که دانشآموزان هر هفته پهلویشان می رفتند تا بگویند چه قدر خوانده اند و دستور بگیرند که تا جلسه بعدی چه باید بکنند.

من هم فرزندانم پهلوی این شخصیت های کنکور ساخته رفته اند، وقتی قیافه حق به جانبشان را می دیدم، حیران مانده بودم که چرا یک جام بلورین جلویشان نیست تا آینده را در آن ببینند و دنبال جاروی دستهبلندی در گوشه اتاقشان می گشتم که شبها سوار آن می شوند و اعوذ بالله پهلوی فرشته کنکور، تستائیل، می رفتند تا پیام ها و دستورات را به موسسات کنکوری بیاورند که دربان پل صراط ورود به دانشگاه هستند. اگر دعایم گیرا بود، از خداوند متعال درخواست می کردم اگر کنکور را نمی شود حذف کرد، برای شرکتکنندگان در کنکور در پل صراط تخفیفی قائل شود (باز هم اعوذ بالله).

پس از کنکور هم مرتب این موسساتی که در معدن تست، دستگاه چاپ اسکناس مستقر کرده اند، عکس های رتبه های اول تا نفر چندمِ کنکور را به عنوان گلادیاتورهایی که شخصاً پرورش داده اند، نصب می کنند تا تبلیغی بکنند از نوعِ «باغت آباد شه کنکوری» (با اقتباس از میوهفروشان قدیم که زیر چراغهای زنبوری در بازار تجریش و خیابان جیحون تهران در چهارراه گلی به قصد جلب مشتری داد میزدند «باغت آباد شه انگوری»). از این همبستگی میخواهند خود را علت موفقیت ذکر کنند، در حالی که «همبستگی دلیلی بر علیت نیست» (از کتاب هنر شفاف اندیشیدن به قلم رالف دوبلی با ترجمه عادل فردوسیپور و همکاران، چاپ یازدهم، نشر چشمه؛ چاپ اول بهار ۱۳۹۴، چاپ یازدهم زمستان ۱۳۹۴، ص ۱۲۷).

تعدادی از دانشجویانم که به خاطر مسائل مالی با این کلاس های کنکور همکاری می کردند، گاهی سر کلاس غیبت می کردند. وقتی علت را جویا می شدم، می گفتند که در اردوهای دانشجویی برای دانشجویان سخنرانی می کردیم که بچهها چطور درس بخوانند و تست بزنند تا شاخ کنکور را بشکنند. وقتی به وضعیت درسی   همین راهنماها نگاه می کردم، می گفتم «کل اگر طبیب بودی، سر خود دوا نمودی». اگر دستشان میرسید، مجموعه سوالات و جوابهای شب اول قبر را هم آماده و منتشر می کردند و می فروختند. مجموعه فشاری که مدرسه و موسسات کنکور به دانشآموزان وارد میکنند شاید از شب اول قبر هم چیزی کم نداشته باشد.

دانشآموزان برای انتخاب رشته با توجه به دانش اجتماعی اندکی که دارند و عمدتاً درکی از مشخصات رشته ها و بازار اشتغال ندارند، شروع می کنند به زنگ زدن به این و آن و در مورد درآمد و نوع کار سئوال می کنند. بنا به تجربه خودم، قدرت نالیدن افرادی که مورد مشاوره قرار می گیرند، خیلی بالا است. بدون تجربه شهودی از بازار کار و فعالیتهای علمی در هر دیسیپلین دانشگاهی و بدون مشاهده مستقیم از این مصاحبات چیزی در نمی آید، و دانشآموزان بهتر است مثل کارآگاهان به قرائن بیشتر تکیه کنند تا ظاهر قضایا!

اگر بخواهیم حکمی کلی را با توجه به جریان غالب از دیدگاه شخصی صادر کنم، کم نیستند کسانی که در موقع مشاوره، بیش از آن که موفقیت های خودش را برجسته کند، به سختی های راه اشاره میکند و مشاوره شان به جای داشتن صبغه ای از تشویق بیشتر آمیخته به ته رنگی از نهی است؛ چون برای جوامع انسانی بدبختی بزرگ تر از خوشبختی به نظر می رسد. (همان کتاب، صص۱۱۰-۱۱۲).

وضعیت بازار کار موجب شده است که دانش آموزان به طرف رشته های تجربی و به ویژه به سوی رشته هایی که مدرک دکترا میدهند گرایش یابند. گویا می توان بدون ریاضی و فیزیک و شیمی و ادبیات و علوم انسانی و... کشور را مدیریت کرد. بدون داشتن تجربه زیسته از محیط بیرون، که اکثر دانشآموزان ما فاقد آن هستند، هر گونه تصمیم گیری ممکن است مبنای درستی نداشته باشد. پسر یکی از همکارانم که در انگلستان درس می خواند، برای ورود به رشته دامپزشکی در آن سامان باید گواهی میآورد که چند ساعت در مطب ها و مراکز پرورش دام و طیور کارآموزی کرده و از این بابت مدتی را در کنار همکاران پدرش کارآموزی کرد. مثل این جا نیست که رشته دانشآموز را انتخاب می کند. این خلاء تجربه زیسته را  با توجه به نکات زیر باید اندکی تخفیف داد.

1)  آینده غیر قابل پیشبینی است.

در سال 62 که وارد دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران شدم، دانشآموزانی دیدم که با دیپلم ریاضی فیزیک در رشته مهندسی کامپیوتر قبول شده بودند. لب و لوچهشان آویزان بود. علت را جویا شدم، گفتند ما حداکثر معلم درس ریاضی جدید دبیرستان ها خواهیم شد. در عرض چند سال ورق برگشت و کامپیوتر در تکتک خانهها رسوخ کرد و تعجب می کنم که چرا به گوشت و پوست و استخوانمان هنوز نفوذ نکرده است. در مورد وضعیت اشتغال دو سه سال دیگر به هیچ وجه نمیشود پیشبینی کرد، چه برسد به ده سال و بیست سال بعد! بیهوده از نالههای امروزین شاغلین هر رشتهای دلشوره نگیرید. همه ما تاریخمان زود منقضی می شود.

2)  پیش فرض های کهن سختجانی می کنند.

بعد از قرنها ادبار و فلاکت، مردم ایران از خواب برخاستند و درخواست ‎ِشان حرکت سریع، شتابان و رو به جلو برای کم کردن فاصله با دنیای غرب بود. البته حرکت سریع و شتابان و بی ملاحظه، سکندری هم دارد. مشروطیت در ایران و عثمانی با فاصله اندکی از هم نضج گرفت و به بار نشست. یکی از پیش فرضهایی که همچنان سختجانی می کند، این است که می توان از طریق درس خواندن موقعیت اجتماعی خود را بهبود بخشیده از نردبان ترقی اجتماعی بالا رفت. این پیشفرض از بین نرفته ولی مثل سابق نیست که اتوماتیک همه چیز یعنی شغل و اتومبیل و مسکن و موقعیت اجتماعی تضمین شده باشد.

به گمانم از سال 68 به این طرف در دوره رئیس جمهور فقید و با طرح تعدیل اقتصادی که تئوریسین آن دکتر طبیبیان بود، حوزه تحصیل از اشتغال جدا شد. از این بابت توهّم و تورّم مدرک هم شروع شد و این موضوع موجب آفت های بزرگی شده است که مثالش را در این لینک و ملحقاتش می توان دید (https://t.me/ksharifiRRB/399 ). برای مواجهه با دنیای امروز باید زاویه دید را گسترش داد. در مورد ظهور کامپیوتر، دانشجویان رشته مهندسی کامپیوتر به نحوی مفرّح شگفتزده شدند. ممکن است تجربیات بعدی رعب آور باشد. این هجوم گلهوار به دانشگاه و رشتههای خاص خیلی شبیه رفتارهای مردم امروز در هجوم به بازار بورس، طلا، ارز، خانه و ماشین است. مراقب رفتار گله ای باشید. (همان کتاب؛ صص26-28). اگر انتظار دارید لواساننشین شوید، دانشگاه مسیر خوبی نیست.

 3) به حرفهای ناامید کننده توجه نکنید، چون فرصتی ندارید و «در زندگانی غالباً تاخیر جایز نیست» (جمله آخری از رنه دکارت است).

ممکن است با طیف وسیعی از حرف های ناامید کننده روبرو شوید. ما ایرانیان به نحوی غریبی مایلیم تحلیل های بسیار کلان ارائه کنیم که معمولاً  از زمان عیلامی ها تا 2100 را در بر میگیرد. زمان برای همه ما محدود است و باید به موقع تصمیمی مقتضی بگیریم. دست کم دو نفر را می شناسم که در لحظه ورود به دانشگاه اساتیدشان با عنوان این که شما کار پیدا نخواهید کرد و همین الآن انصراف بدهید، روبرو شدند: یکی از آن ها «جرج لوکاس» است که با فیلم های جنگ ستارگان او را می شناسیم و دیگری «دکتر کامران سرداری» استاد بازنشسته برجسته جراحی دامپزشکی است که در سال 64 دردانشکده دامپزشکی دانشگاه ارومیه مواجهه ای اینچنینی داشت و در سال 1397 پس از شهرتی سراسری در جراحی اسب در کشور و حتی کشور ترکمنستان، بازنشسته شد.

پس از دانشآموختگی اگر در هر رشته ای وارد شدید و استادی در مورد رشته ای که تدریس می کند شما را ناامید کرد، او را به دفتر معاون آموزشی معرفی کنید تا به مرکز مشاوره روانشناسی دانشگاه ارجاعش دهند تا ببینند چرا در رشتهای تدریس می کند که علاقه ای به آن ندارد و متوجه نیست حتی ضعیف ترین رشته های دانشگاهی ممکن است برای یک دانشآموز یا دانشجو آخرین فرصت در زندگی باشد.

 4) در معنای تصمیم دقیق شود.

 «تصمیم» ریشه عربی دارد و به معنی کر کردن است، از ریشه صُمّ! یعنی شما یک گزینه را انتخاب می‌کنید و دیگر باید دودلی و شک و تردید را کنار بگذارید و خود را نسبت به سایر گزینه ها کر کنید. برای درک بهتر معنای تصمیم باید به زبان های دیگر رجوع کرد. تصمیم در انگلیسی می شود Decision  به معنی بریدن Cutting-off  و اگر به زبانی بسیار نزدیک به فارسی مراجعه کنیم، یعنی کردی، با کلمه «بڕیار» مواجه می شویم که از دو بخش «بڕین» به معنیِ بریدن و علامت صفت نسبی «ار» (مثل پرستار، کردار، گفتار و ...) تشکیل شده است. رشته را که انتخاب کردید، با هر علاقه ای که به رشته دیگری در گذشته داشتید، خداحافظی کنید. یعنی نسبت به آن کر شوید (تصمیم به عربی) و رابطه خود را با حال و هوای قبلی تان قطع کنید و بِبُرّید (مطابق Decision  به انگلیسی و بڕیار به کردی). به برش محل جراحی هم میگویند Incision؛ این انتخاب مثل جراحی دردناک است ولی بسیار مفید است.

5) در مفاهیمی مثل «معنی»، «علاقه» و «دلیل» دقیق شوید و تعادلی بین آن ها پیدا کنید.

عمدتاً انگیزه برای ورود به دانشگاه مسائل مالی و اشتغال است که دغدغه مهمی است اما همه چیز نیست. یکی از معضلات كسانی كه از مدرسه فارغ التحصیل می شوند و در نتیجه با کمبود امكانات و فر صتها موا جه می شوند، دلشوره و اضطراب است، اضطرابی كه با وسواس رسیدن به آموزش عالی، یا به عبارتی، با وسواس رسیدن به همه هچیز یا هیچ چیز تشدید می شود. به علاوه، بیكاری گسترده در بسیاری از کشورها براین اضطراب دامن می زند. البته که مشکلات فراوان است، اما زمان حل آن ها دوره دانشجویی نیست. بعد از دانشآموختگی است که باید برای حل مشکلات کشور آستین بالا زد. فعلا باید خوب درس بخوانید.

بدون معنی درس خواندن و البته هر نوع تلاشی به سردرگمی می انجامد. مغز و ذهن انسان به دنبال قوانین و روابط علت و معلولی است و سعی میکند در پس رویدادها به هر شکلی که شده روابطی، به ویژه از نوع علت و معلولی، کشف کند. اگر نتواند، دچار اضطراب و فروپاشی می شود.  خیلی دنبال تعریفی برای معنی گشتم و هنوز هم می گردم ولی تا هنوز، این تعریف از معنی به دلم نشسته است: میخواهیم زندگی مان یک الگوی مشخص داشته باشد که بتوان به سادگی آن را دنبال کرد. خیلیها این اصل را «معنی» می نامند. وقتی این داستان ما چند سال به همین منوال ادامه پیدا کند، به عنوان هویت از آن یاد می کنیم (همان کتاب، ص53). باید در زندگی خود بتوانیم روابطی بین خود و دنیای بیرون خلق کنیم تا دچار اضطراب و فروپاشی نشویم. از جمله باید معنایی به تلاش هایمان برای درس خواندن نشان دهیم تا مجبور نشویم چند سالی با افسوس و سرخوردگی برای رشته ای که به آن وارد نشده ایم، سرکنیم. با پخته شدن و کسب و انباشت تجربه، درمی یابیم که احساس مفید بودن از هر درآمدی ارزشمندتر است.

علاقه به یک رشته خاص چیزی متفاوت از پیدا کردن «دلیل» برای ادامه تحصیل در همان رشته است. ممکن است به علل مختلف نتوانید وارد رشته ای شوید که بر اساس مشاهدات پیرامونی به آن علاقه مند شده اید. اما برای ادامه تحصیل در هر رشته ای ترکیب معنا و دلیل موقعیتی خلق میکند، علاقه را نیز می آفریند. آیا برای مقابله با عوارض خشکسالی، بی آبی، بیابانزایی، نابودی جنگلها، تخریب محیط زیست، گسترش آسیبهای اجتماعی، افسردگی، اعتیاد، رکودِ تورمی، نابودی اقتصاد و چالش های سیاست خارجی و بسیاری دیگر باید منتظر علاقه شد یا با کمک معنا و دلیل به سمت رشتههایی که مستقیماً درگیرِ شناخت و حل این مشکلات هستند، گرایش پیدا کرد. باور بفرمایید رشته های پزشکی و دندانپزشکی و داروسازی نمی توانند از پس مشکلات کلان اجتماعی برآیند.

 6) واقعبین باشید.

خلق معنی، ایجاد علاقه و یافتن دلیل برای ادامه رشته تحصیلی خاصی، ناگهانی به وجود نمیآید و باید صبور بود و در طول زمان از تعامل با محیط دانشگاه، همکلاسان و اساتید مدد جست تا توان لازم برای اقدام موثر با قدم های محکم فراهم آید. توصیف دو تجربه به درک بهتر مطلب کمک می کند. «پرویز شهریاری» چهره ماندگارِ آموزشِ نوینِ ریاضیات در ایران، در مصاحبه ای با صدایی ملایم و دلنشین  گفت: (احتمالاً در اواخر دهه بیست شمسی) من هم مثل بسیاری از دانشآموزان قدیمی جذب رشته ادبی شدم و در این رشته ثبتنام کردم. وقتی وارد کلاس دکتر محمد باقرهوشیار شدم، دیدم که دویست نفر سر کلاس نشسته اند. فهمیدم که با این کثرت جمعیت چیزی نمی توانم بیاموزم، بنابراین، بدون این که علاقه ای به ریاضیات داشته باشم، در کلاس ریاضی ثبتنام کردم که هشت نفر بیشتر متقاضی نداشت. زندگی پرویز شهریاری درسنامه ای است برای کسانی که مسئولیت اجتماعی و علمی را در عین فروتنی با کمک خِرَد با سرفرازی ترکیب می کنند و شخصیتشان را به رشته علمی واگذار نمیکنند و خود موجب اعتبار رشته علمی ای می شوند که در آن تحصیل کرده سرآمد شده اند. خیابانی اریب که از ضلع جنوبی خیابان آزادی تهران به خیابان میمنت میرود، دیرزمانی خیابان دکتر هوشیار نام داشت.

پرویز شهریاری پا روی اصول خود نمی گذاشت. تاجرانِ درسِ کلاس های کنکور شیوه تدریس ایشان را نمی پسندیدند و در موسسه دیگری، چون ایشان دکتری نداشت برای تدریس به لحاظ اداری به مشکل برخورد و به کارش ادامه نداد. یادشان رفته بود که زمانی پنج استاد، یعنی عبدالعظیم قریب، جلال همایی، غلامرضا رشید یاسمی، ملکالشعرای بهار و بدیعالزمان فروزانفر زمانی مدارک دکترای ادبیات فارسی را امضاء می کردند، بدون این که از این بابت ها کسی بتواند بگوید پشت چشمشان ابرو است. ریاضیات هیچ وقت به اندازه ادبیات شانس نیاورد.

 «دکتر تقی تقیپور بازرگانی» نیز بر پایمردی بر اصول خود شهره بود. در زمانی که دبیر شورای آموزش دامپزشکی و تخصصی بود، حتی در برابر وزیر علوم آن زمان (شاید آن زمان نام وزارت، فرهنگ و آموزش عالی بود) ایستاد و از این رو از این پست کنار رفت. به عنوان معاون آموزشی دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران سر کلاس اساتید حضور مییافت تا ببیند چه طور درس میدهند. وقتی ایشان در چهره دانشجویان دامپزشکی متوجه تردید میشد، می گفت: اگر می خواهی که رشته موجب اعتبار شخصی ات شود، باید بروی دنبال رشته های دیگر مثل پزشکی! اما اگر میخواهید فرصتی به دست آورید که بگویند فلان رشته (در اینجا رشته دامپزشکی) از این بابت رشته خوبی است چون فلان کس در این رشته تحصیل کرده و دانشآموخته شده است، (مثل دکتر کامران سرداری)، رشته دامپزشکی از این بابت بهترین رشته است.

آنچه را که در آینه نمیدیدیم، او در خشت خام می دید و سال ها باید می گذشت تا متوجه می شدیم افرادی مثل مریم میرزاخانی، فریدون درخشانی (کوچه ر بیرکار)، محمد صال مصلحیان و مجید میرزاوزیری (هر دو از دانشگاه فردوسی مشهد) چه کار کردند که امروزه رشته ریاضی را به اعتبار آنان می شناسند (حق بدهید که آدم باید نسبت به دانشگاه محل تحصیل و کار خود تعصب داشته باشد؛ این از تعصب های خوب است). تمامی رشته های دانشگاهی عالی هستند و باید به احترامشان کلاه از سر برداشت. اگر جای مسئولین کشوری می بودم، انگیزهها را طوری سامان میدادم که رشتههای علوم پایه انتخاب اول دانشآموزان باشد. دکتر رضا منصوری معاون پژوهشی اسبق وزارت علوم در کتاب ایران 1427 اشاره کرده است که بازده رشتههای علوم پایه به نسبت سرمایهگذاری 40 درصد، و رشتههای کاربردی مثل پزشکی و دامپزشکی 20 درصد است.

 7) ذهنی شفاف داشته باشید و تعارف با خودتان را کنار بگذارید.

باید تعصبهای ذهنی را وارسی کنید و ذهنی دقیق داشته باشید. در این فرصت کم تا مرحله انتخاب رشته دستکم میتوانید کتاب هنر شفاف اندیشیدن که پیشتر سخن از آن رفت را بخوانید. بعضی فرازهای این کتاب که ممکن است شما را به خواندن آن تشویق کند از این قرار است:

 - اگر به فکر ادامه تحصیل هستی به دنبال دلایلی غیر از چک حقوقت باش (ص21)

 - قبل از این که تصمیم بگیری کار را شروع کنی، به آینه نگاه کن و درباره چیزی که میبینی با خودت صادق باش (ص 22)

 - هر وقت می خواهی تصمیمی بگیری، به این فکر کن که چه مراجعی ممکن است بر استدلال هایت اثرگذاشته باشند. وقتی به یکی از آنها در واقعیت برخوردی، تمام تلاشت را بکن که در برابرش مقاومت کنی. (ص43)

 - خیلی به چیزی وابسته نباش (ص85). وقتی از یک انتخاب محروم می شویم، ناگهان به نظر جذاب تر میرسد (ص97).

 8) زندگی و کیفیت آن را نمیتوان بیمه کرد.

در اضطراب چند ساله برای کنکور انگار از زندگی چیزی نمیفهمیم. وقتی نتایج آمد، اگر هم در رشته دلخواه خود پذیرفته نشویم و نتوانیم با منطق و معنای این وضعیت کنار بیاییم، که عمدتاً همینطور است، کیفیت زندگی خود را تباه کردهایم. ممکن است بتوانید اتومبیل و خانه را در برابر حوادث بیمه کنید. حتی میتوانید با بیمه عمر کاری کنید که پس از مرگ پولی به ورثه بدهند. اما هیچ چیزی، به ویژه خوشبختی و عاقبت به خیری قطعی نیست، باید صبور و پرتلاش و قانع باشید. قطعیتها موقتیاند، همانطور که بنجامین فرانکلین گفته «هیچ چیز قطعی نیست، مگر مرگ و مالیات» (همان، ص 109).  اکثر ما باید در زندگی و زندگی علمی و دانشگاهی به زندگی و کار در حوزه کوچکی قانع باشیم.

٩) دانشگاه معبد یا کعبه آمال نیست و همه چیز نیست.

ورود به دانشگاه را حتی با ورود به رشته دلخواه خود هدف اصلی نیست. هدف دستیابی به امکانات افزایش سعادت، بهروزی، رفاه، رشد فردی و فرصتی برای نو شدن و انسانی دیگر شدن است. اگر روحیه ای نظیر پرویز شهریاری، دکتر تقی تقیپور بازرگانی و چند نسل از متخصصین که از زمان پهلوی اول تا به امروز قدم به قدم کشور را از دل بیماری و فلاکت بیرون کشیدند، داشته باشید، فعالیت دانشگاهی از رشته تحصیلی برایتان مهم تر خواهد بود. دانشگاه را بانکی در نظر بگیرید که سرمایه عمر خود را به آن می سپارید. همانطور که لحظه به لحظه بورس بازان آمار بالا و پایین شدن بورس را رصد میکنند، باید از بانک سرمایه عمرتان حفاظت کنید، که قلب تپنده آن علم در مفهوم ساینس Science  و ابزار بُرَندِه آن قوه نقادانه اندیشیدن Critical thinking  است. با ورود به دانشگاه باید یاری کنید که این دو مفهوم را از گوشه رینگ بیرون آورده به مرحله استقرار برسانید.

 ١٠) بلای تمرکز بیش از حد روی یک هدفِ خاص: کوری شناختی Cognitive blindness

در این جا می خواهم دانش‌آموزان را از خطای از قلم انداختن آگاه کنم. بی‌توجهی به انتخاب رشته و تمرکز کردن روی یک هدف، اصل قضیه و امکان مانور روی گزینه های دیگر را از بین میبرد. یکی از این رشتههای مهم، رشته دامپزشکی است. اگر دغدغه اجتماعی دارید، اگر افزایش جمعیت حاشیهنشینان مضطربتان می کند، اگر نسبت به محیط زیست حساسید، اگر سوء تغذیه و بهداشت مواد غذایی مردم و بیماری های مشترک بین انسان و دام برایتان مهم است، اگر به یک رشته چندبعدیِ چندوجهی علاقمندید، اگر به رشتهای که شعار اساسی آن در آموزش، پرورش دانشآموختگانی برخوردار از اطلاعات جامع و متنوع و آموزش فراگیر، مجهز به فنون تفکر نقادانه، علاقمند به آموزش و یادگیری مداوم، دلسوز و غمخوارِ مردم و حیوانات و حافظ حرمت زندگانی و حیات است جذبتان میکند، و اگر میخواهید متخصصی باشید مجهز و مسلط به:

  مهارت در ارتباطات نوشتاری و كلامی

  دركی عمومی و یكپارچه از جهان، فرهنگها و مردم جهان

  ادراك مفاهیم و اصول علوم زیستشناختی

  دانش پایه علم دامپزشكی و طب زیست شناختی مقایسهای

 • اصول رفتار علمی و حرفه‌ای برای در بر داشتن ویژگیهای كمال، معتمد بودن، كارآیی، و تحلیل انتقادی

  مهارتهای حل مسئله و تفكر انتقادی

  داشتن تجربه در آزمایشهای علمی و روندهای علمی

  مهارت در بازیابی و كاربرد اطلاعات و مدیریت اطلاعات

  داشتن مهارت و اشتیاق به دانشپژوهی مستمر و پیگیر، و تعهد مدام در طول زندگی به یادگیری و به رشد حرفه

  داشتن مهارتهای حرفهای و مدیریتی شامل مدیریت امور شخصی

  تعهد به بهبود انسانیت و بهبود مردم و جامعه و حرفة خود

  داشتن استحكام شخصیت و استانداردهای عالی اخلاقی

  شوخ طبعی

حتما رشته دامپزشکی را انتخاب کنید.

دنیا کوچکتر از آن است که فکر می‌کنیم؛ شاید همدیگر را در دانشگاه فردوسی مشهد دیدیم. آماری در دست ندارم اما اگر دانشآموزی از آن سرِ ایران مرا در مورد این که سرمایه عمرش را در کدام یک از شعب دامپزشکیِ بانکی به نام دانشگاه در داخل کشور به امانت بگذارد، بدون تردید در رأس همه دانشکده دامپزشکی دانشگاه فردوسی مشهد را پیشنهاد خواهم کرد. در بین شعب دیگر، شیراز، تهران، ارومیه، اهواز و کرمان را پیشنهاد خواهم کرد. اگر بخواهد در دانشگاه آزاد فرصت هایی را بجوید، فقط دانشکده های دامپزشکی آزاد کرج و آزاد گرمسار را به وی پیشنهاد خواهم کرد، به شرطی که نتواند به دانشکده های دامپزشکی قبلی برود. مطمئنم که دانشآموختگانی از دانشگاههای دیگر هم هستند که در کانال بحث لوح از این انتخاب من پشتیبانی کنند.

ملاحظه خواهید کرد که با این شیوه، انتخاب رشته دیگر مثل سابق سهل ممتنع نخواهد بود.

کامران شریفی

دانشکده دامپزشکی دانشگاه فردوسی مشهد

٩٩/٠٦/٣٠

منبع: کانال تلگرام لوح (یادداشت های شخصی دکتر کامران شریفی)

 

انتشار یافته: ۷
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۲
دکتر شقاقی
|
Japan
|
۰۲:۱۷ - ۱۳۹۹/۰۶/۳۱
3
8
عالی بود استاد
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۸:۲۴ - ۱۳۹۹/۰۶/۳۱
2
5
سلام بر استاد گرامی خودم . عالی بود
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۸:۵۲ - ۱۳۹۹/۰۶/۳۱
1
11
آقای دکتر میتونم سوال کنم چرا مشهد را در راس قرار دادید . شما که آدم واقع بینی هستید میدانید آنجا هم خبری نیست و مثل سایر دانشکده های دامپزشکی دکوری بیش نیست. راستی آقای دکتر دانشکده دامپزشکی مشهد چند تا فارم آموزشی دارد؟. فارم پرورش ماهی آن در کدام قسمت دانشکده است؟.من که هر چه گشتم فارم اسب را نتوانستم پیدا کنم.دوست من یکسری بزن ترکیه(نمیگم انگلستان یا آمریکا) بروید دانشکده دامپزشکی آنکارا و قونیه را بازدید بفرمایید بعد با هم در رابطه با اینکه اصلا راسی برای دامپزشکی هست یا خیر صحبت میکنیم.
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۹:۳۳ - ۱۳۹۹/۰۶/۳۱
2
5
هرکدام از این دانشگاها بری عمرت بر فناس زیاد فرقی نداره
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۹:۵۵ - ۱۳۹۹/۰۶/۳۱
8
5
کسانی که نظر منفی میان میترسند فارغ التحصیل جدید جاشونو تنگ کنه
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۲:۴۶ - ۱۳۹۹/۰۶/۳۱
1
7
جناب دکتر اینهمه فرمودید اما واقعیت آن است که نه تنها امروز بلکه حداقل تا دو سه دهه آتی، آینده موفق به معنای خاص، صرفا در رشته های پزشکی و دندانپزشکی است و باقی با عرض تاسف، چندان نانی از سفره موفقیت نخواهند برد. با پیکان نتوان زیست...
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳:۲۷ - ۱۳۹۹/۰۷/۰۳
3
0
جناب استاد ..............، با همین حرفهای شما ما وارد این رشته شدیم و موندیم و اگر بعضی ها سرشان را از برف خارج کنم میبینن که تشویق به آمدن به این رشته دوستی نیست . دشمنی است.
نظر شما
ادامه