بالا رفتن روز افزون نرخ تورم و افزایش هزینههای تیمار و تکثیر حیوانات خانگی در اصفهان، مسئله کالایی شدن جان آنها و فروش و نگهداری شان در شرایط نامناسب زیستی را برجسته تر از سالهای پیش کرده است.
به گزارش حکیم مهر به نقل از اصفهان زیبا، این مسئله که از دیرباز، در کانسپتی ملهم از اقتصاد و محیط زیست شکل گرفته، هماکنون در بازارهای چهارگانه فروش جانداران در چهارگوشه اصفهان نفس میکشد. بازارهایی که در دو دسته رسمیو غیررسمی، به صورت خصوصی و دولتی فعالیت میکنند و علاوه بر ایجاد چرخه مالی، پاتوقی برای دورهمی قشرهای خاصی از آدمهای طبقات مختلف اجتماع شده اند.
مطالعه میدانی این قشرها و فضایی که در آن مشغول داد و ستد هستند، نشانگر فاصله فاحش طبقاتی آدمیانی است که تمایل به نگهداری، پرورش، خرید و فروش جانداران دارند، اما به دلیل ناتوانی در ورود به بازار رسمی، به حاشیه رانده شده و به فعالیت در بازار غیررسمی روی آوردهاند. فروشندههای خرد این بازار به طور عمده از لایههای زیرین جامعه اصفهان هستند: مهاجران و حیوانبازان تیره. فروشندگان عمده و کله گنده اما کسانی هستند که در شبکهای خودمانی از خرید و فروش حیوانات اهلی و وحشی یاب و کمتر نایاب، وسایل تیمار و نگهداری، دامپزشکیها، تامین دارو و غذا و هرآنچه که با این زمینه شغلی مرتبط است، فعالیت میکنند.
در این گزارش میدانی، با سفر به این بازارها، از سبزه میدان قدیم تا جمعه بازار دولت آباد، به تفصیل از ملاقات با حیوانات اصفهانی، صاحبان آنها، خریداران و فروشندگان حیوان سخن گفته ایم.
واقعیت تمایل آدمی برای نگهداری حیوان، چه در اصفهان و چه در هر جای دیگر دنیا، علاوه بر اقناع تمایلات خیرخواهانه برخاسته از فلسفه صلح و همزیستی، پرکردن اوقات تنهایی، یا به زبان ساده، داشتن یک همدم است. محرکی برخاسته از احساس تنهایی روزافزون آدمهای جهان و اصفهان که باکمشدن شمار زاد و ولد و رشد خانوادههای تک نفره در این شهر شکل گرفته است.
شواهد میدانی این خبرنگار در مدتی به نسبت طولانی، دست کم از اردیبهشت تا آبان سال جاری، نشان میدهد اغلب آدمهای اصفهانی دارای حیوان خانگی، از دسته طبقه متوسط و متوسط روبه به بالا هستند. آنها حیوانِ خود را بهگونهای نوازش و نگهداری میکردند که گویا جزئی از خانوادهشان شده است. مسئلهای که به لحاظ روانشناسی، جامعه شناسی و شناخت رفتار اجتماعی، قابلیت پژوهش بسیاری داشت و گویای حرفهایی ناگفته از حال و روز این طبقه بود.
رابطه عاطفی شدید با حیوان، گاهی تمام زندگی
در طول تحقیق برای این گزارش، خانوادههای مرفه و نیمه مرفه و افراد تنهای بسیاری دیدم که هرکدام سوژه ای خاصِ گزارش بودند، بهخصوص دختران و زنانی از طبقات بالای جامعه اصفهان که رابطه عاطفی گاهی شدیدی با حیوانِ خانگیشان و به طور عمده سگ یا گربههایشان داشتند. دامپزشکی میگفت این اندازه از ابراز علاقه به یک حیوان، غیرقابل تصور و در برخی موارد ممکن است بیمارگونه باشد.
یکی از آنها که خانمی مجرد، کارمند، ساکن نجفآباد و رشدیافته در خانوادهای بسیار مذهبی بود، درباره سگِ کوچک سپید و خاکستریاش که از نژاد ترییرِ پوزه کوتاه به نام «کوکو» بود، میگفت: «شده همه زندگیام.» او به خاطر اینکه خانوادهاش تمایلی به نگهداری سگ در منزل نداشتند، از آنها جدا شده و تنها زندگی میکرد.
طبق تحقیقاتم، مخارجی که نگهداری یک سگ نژاده یا گربه پرشین در پی دارد، گاهی از خرج یک خانواده طبقه فرودست شهر ما بیشتر است، چنانکه تنها خرید دو یا سه کیلو غذای خشکِ خارجی، نزدیک به دو تا سه میلیون تومان آب میخورد، آن هم فقط برای مصرف یک ماه، سوای خدمات پزشکی دورهای و ملزومات نگهداری. نکته جالب اما اینجا بود که بیشتر کسانی که از این حیوانات نگهداری میکردند، صاحبان مشاغل آزادِ پرسود بودند یا از خرده سرمایهدارانی که طی چهار دهه گذشته، مالی به هم زدهاند. از میان پزشکان و کارمندان عالیرتبه و کسانی که به طور معمول بیشتر از 7 یا 8 میلیون تومان حقوق میگرفتند نیز فراوان بودند.
خدمتکار یکی از این خانوادهها که مسئول نگهداری یک سگِ پانزدهساله بسیار فرتوت به نام «اسنوبل» و متعلق به یک خانواده ارتشی در زمان گذشته بود، به طعنه میگفت: «اسنوبلی، کاش من جای تو بودم! جالب بود که اسنوبل، در طول این 15 سال تنها از آب چشمه سیراب میشد و سینه مرغ میخورد، ولاغیر.»
میتوان ادعا کرد رندترین حیواناتی که در اصفهان نگهداری میشوند، در تیره پرندهها، به طور قالب کبوتر و پس از آن قناری، بلبل، مرغ عشق، فنج، مرغ مینا، طرقه، طوطی، کبک و عروس هلندی هستند و در آبزیان، انواع ماهیهای آب شور و شیرین، لاک پشتها، خرچنگ و میگو و در نهایت، سگها و گربهها که هزینه نگهداری ماهانه آنها در منزل، محل کار، کارگاه تولیدی یا صنعتی و باغ و ویلا، به تقریب، چندین برابر نگهداری پرندگان و ماهیها، به جز ماهیان آب شور است و از 30 هزار تا 3 میلیون تومان در ماه، بسته به تعدادشان نوسان دارد. جوجه تیغی، خرگوش، همستر، خوکچه هندی، مرغ و خروس و بوقلمون نیز از جمله حیواناتی بودند که فراوانی کمتری در نگهداری داشتند.
تبدیل مرگ زودرس به کالای در دسترس
در این بین، با یک فعال حقوق حیوانات هم دوست شدم. مردی پابه سنگذاشته که مثل من دوستدار حیاتوحش شهریِ اصفهان بود و یک پرندهنگر دلی که ماجراهای زیادی از وفور پرندههای مختلف رها در پارکهای اصفهان و دنباله رودخانه، مثل دستههای مرغابی و مرغهای دریایی و مرغهای مینا در ناژوان، یا شانه به سرها و پرستوهای کف شهر تعریف میکرد. با او خاطرات کوچ پرندههای زمستانی به زاینده رود را در سالهای مختلف مرور کردیم و یاد وقتی افتادیم که تورِ باغ پرندگان در اواخر دهه هفتاد پاره شد و تعدادی از پرندههای اسیر، گریختند. بعد، یادمان آمد که روباههای گرسنه از کوه صفه به طلب طعمه تا کفِ زایندهرود خشکیده میآمدند. حتی به خاطر داشتم که یکی از آنها را در پارک هشتبهشت دیدم، اما «مرتضی محمدی» با زندهکردن خاطره دارکوب خیابان استانداری که سوژه خبری رسانهها و توریستها شده بود، گفت که انگیزه عرضه حیوانات در بازاری متعلق به این کار، مانند انگیزه عرضه هر کالای دیگری در بازار، کسب سود است.
با مرتضی بود که سر از بازارهای فروش حیوان در آوردیم. او میگفت که این مسئله با گسترش فعالیتهای صنعتی، در پی بیکارکرد کردن انرژی حیوانی در زیست روزمره و فعالیتهایی که در آنها از حیوانات استفاده میشد، به وجود آمد تا جان آنها از آزار و مرگ زودرس رهایی یافته و به کالایی دردسترس تبدیل شود.
حالا که نگاه کنیم، خرید و فروش آنها نیز برای فعالیتهای کاری، بهجز معدودی موارد در روستاها، بیشتر به قالب احشام شیری و گوشتی یا پرندگان تخمگذار و گوشتی برای تولید صنعتی درآمده و اکنون نگهداری حیوان خانگی بیشتر جنبه نوستالژیک و زیباییشناختی دارد و حتی دیگر مردم حاضر به پروارکردن و کشتن آنها برای استفاده از گوشتشان نیستند، چراکه از سویی نمیصرفد و از سوی دیگر، فرهنگ آپارتماننشینی این مسئله را برنمیتابد. به خصوص در شهری مثل اصفهان که تا نیم قرن پیش، همچنان از حیات وحش شهری پرجنبشی برخوردار بود و مردمانش در همزیستی با حیوانات بیگانه نبودند. رودخانه و مادیهایش آب و ماهی فراوان و حیوانات گوناگون داشتند، پرندگان متعددی بهخاطر وفور بیشهها در اصفهان میخواندند و نگهداری حیوان خانگی نه تنها هزینه چندانی در بر نداشت، که حتی منبع درآمدی جزئی نیز محسوب میشد.
مرتضی این موارد را، کارکردهایی از دست رفته میدانست که اکنون تنها میتوان آن را در وجود نوعی دل رحمی، سرگرمی یا همدمی که اغلب حرفگوشکن است، اما قابلیت برقراری دیالوگ با فرد نگهداریکنندهاش را ندارد خلاصه کرد؛ بنده خدا زبان بسته است. این زبان بستگی، در کنار نبود درک متقابل آدمی و حیوان از هم، به طور معمول موجب آن شده که حتی باوجود بهترین شیوههای نگهداری در باغها و خانههای اعیانی و محل زندگی طبقات متوسط و مرفه، حیوان آزرده شود، حالا کاری با حیواناتی که در معابر عمومی و بیابان و... رها، یا به نحوی در بیغولهها نفله یا تلف میشوند نداریم. در نهایت، زندگی حیوانات خانگی نزد انسان، میتواند برای آنها مامنی در شرایطی باشد که برخی از ما انسانها هنوز حق حیات را مختص خودمان میدانیم.
جمله قبل، دیالوگ مردی بود که همه گربههای چشمه باقرخان و محله کهران میشناختندش و یک روزِ صبح پاییزی، در حالی که دهها گربه ملوس دوره اش کرده و از او غذا میگرفتند، شنیدم. او نزدیک به 50سال داشت، فنی کار بود و سالهای زیادی بود که به گربههای خیابانی غذا میداد اما مخالف خرید و فروش حیوانات بود و پشت بام خانهاش، همیشه پر از دانه و پرنده.
نزدیکی چرخه محیط زیست با چرخه اقتصاد
اما وقتی چرخه محیط زیست به چرخه اقتصاد شهری نزدیک میشود، کمتر میتوان از آن با عنوان محیط زیستِ زیستنده در فضایی که متعلق به آن است، یاد کرد. در این بازارِ از خود بیخود شده، جانِ جاندار تنها به مثابه یک ویژگی کالایی در نظر گرفته میشود و از این دیدگاه، بنا به رفتاری که از تولیدکنندهها مشاهده کرده ام، طبیعی مینماید که با جانِ این جاندار مانند یک کالا رفتار شود، به خصوص درمورد حیواناتی که قابلیت تکثیر پرورشگاهی و تلفات بالایی دارند و شامل انواع و اقسام پرندگان تزئینی و شکاری، ماهیان آب شور و شیرین، میگوها، حلزونها، سگها، گربهها و اسبها میشود. امری که موجب عادی سازی خرید و فروش و نابودی آنها در سطوح کلان در اصفهان شده و حالا که در آستانه نزدیک شدن به عید نوروزیم، با شدت بیشتری مشاهده میشود.
در جمعهبازار دولتآباد بود که دیدم مردِ کبوترباز، با چه قساوتی کله کبوتر را با چاقوی دسته استخوانیاش برید و پرت کرد روی خاک. خون میجوشید و کبوتر نفله شده روی زمین دل میزد چون هنوز گوشت کبوتر در میان برخی اقشار پایین جامعه خریدار دارد. البته این مسئله، فارغ از آن است که بتوان گفت اقتصادِ زیست محیطی توان تولید ارزش افزوده و ایجاد شغل را در چرخه اقتصاد شهری ندارد، ولی مسئله این است که اغلب بازارهای موجود فروش حیوانات در اصفهان غیررسمی، در حاشیه، بدون ساعت کاری مشخص و قواعد عرفی و اخلاقی حاکم بر بازار رسمی هستند و از هرگونه نظارتی، به دور. بنابراین جزو مشاغل سیاه یا کاذب به حساب میآیند و مصرفکننده نیز هیچگونه مرجعی برای مراجعه و پیگیری ندارد، کمااینکه خدمات پس از فروشی نیز دریافت نمیکند.
همچنین به نظر میرسد با تشدید بحرانهای زیستمحیطی، اکنون کمتر میتوان آن را چرخهای مولد دانست، زیرا در مرتبه نخست، محیطِ زیست طبیعی به محیطِ صنعتی یا فضایی برای کسبِ سود مبدل شده و از سوی دیگر تکثیر و ایجاد چرخهای برای فروش جانوران خرد در سطوح کوچک و کلان، بازار خود را در دل اصفهان جا کرده و تولید طبیعی جایش را به تولید مصنوعی در این بازار داده؛ بازاری که جنسِ مرجوعی آن تلفات حیوانی است. تعمیر نمیشود، خدمات پس از فروش ندارد، جنس فروخته شده پس گرفته یا تعویض نمیشود: لطفا در خریدِ جان دقت فرمایید!
تولد یک نوستالژی، کالایی برای طبقه مرفه
با یکی از فروشندگان قدیمی بازار حیوان درباره خرید و فروش حیوانات در صد سال گذشته در اصفهان زیاد حرف زدهام. او میگفت که تمرکز این بازار در 150 سال گذشته بیشتر متمرکز بر چهارپایان باربر و سواریدهِ متصل یا غیرمتصل به نیروی محرکه طبیعی_مکانیکی بوده و بعد از آن، پرندگان تخمگذار. امری تنیده با اقتصاد شهری و نقل و انتقال سرمایه و مسافر و زمان که پذیرش عام داشته و مانند رفیق دیرینه انسان اصفهانی از زمین کشاورزی تا بازار و مسافرت، با او همسفره بوده و در فاصلهای اندک مکان داشته اما رفتهرفته با ورود مدرنیسم، فروش حیوانات برای مقاصد کاری کم و کمتر شده و ماشینها جای آنها را گرفته اند. امروز هم با گسترش و تاسیس راههای خاکی آبی هوایی، همهگیری استفاده از وسائل ارتباطی و توسعه موتورهای گاز، بنزین و گازوئیل سوز، نقش چارپایان در حمل و نقل از میان رفته و در روستاها به صورتی محدود دیده میشود.
اکنون استفاده از اسب و استر سوایِ از لاکچریبودن آن، بیشتر جنبههای ورزشی، زیبایی شناختی و نوستالژیک یافته، به کالایی برای طبقه مرفه مبدل شده و دست عامه مردم از آن کوتاه است. مثلا نزدیکترین ارتباط اغلب ما اصفهانیها با اسب، تنها در میدان نقش جهان است یا نهایتا در تماشای تعزیه، چون ممکن است نتوانیم به باشگاههای اسبسواری برویم یا در باغ و ویلای خصوصی کره اسب بالای 10 میلیون تومانی نوازش کنیم.
یکی از فروشندگان سگ میگفت: «توله داریم که 20 تا 25 میلیون پولش است.» حیوان، داری میخواهد و داریدن خرج دارد. اصلاح و شست و شوی یک سگ یا گربه 200هزار تومان آب بر میدارد، هر کنسرو غذایش برای یک وعده از 25 تا 100 هزارتومان تومان قیمت دارد و صدور شناسنامه 250 هزار تومان.
سبزه میدان، میراث ناملموس فروش حیوان
بازار خرید و فروش حیوانات در اصفهان، بازاری کلان با گسترهای پیدا و پنهان است. لکههایی که از عمق زیاد و وسعتی کم بر نقشه پراکندگی اماکن فروش حیوان حکایت دارد. سبزهمیدانِ سابق، یکی از این مکانها بود. جایی که تا پیش از تخریب این میراث ملموس و حسشدنی، مرکزی برای تامین مایحتاج مردم بود اما اکنون با تغییر کاربری، قسمت مهمی از حافظه محیط زیست شهری و انسانی اصفهان پاک شده است. این بازار رنگارنگ، مکان خوبی برای خرید اقشار مختلف جامعه بود و به طور معمول از شیر مرغ تا جان آدمیزاد در آن پیدا میشد. قسمتی از آن هم به فروش حیوانات اختصاص داشت که پاتوق بسیاری از مردم طبقه فرودست بود و تامینکننده کالاهای کاربردیِ اقتصادِ محلی ولی صورتِ تولید انبوه نداشت. از جوجه رنگی تا برخی چهارپاهای کوچک در آن پیدا میشد و فروشندگان و مشتریان بومیمحل خودش را داشت. بیشتر از همه ولی پاتوق کبوتربازها بود و خلافکارها. این بازار از پسِ از میان رفتن ساختار سبزهمیدان از میان رفت و یک کلونی جذابِ مردم شناسی شهری نابود شد و یک سازه از لحاظ معماری بیاهمیت به جای آن ساخته شد. جایی که مایحتاج عمده پروتئینی مردم پایین شهر از آن تامین میشد.
کالای حیوانیِ بازارِ بی زبان
دومین بازار خرید حیوان در اصفهان، جمعهبازار دولتآباد است. جایی که هفتههای بسیاری به آن سرزدم. از راسته سنگبریها و زمینهای لمیزرعِ در طول راه گذشتم و آدمهای عجیب و غریب بسیاری دیدم که اغلب مهاجر بودند و خنزرپنزر میفروختند. اما با انهدام روح سبزه میدان، این روزها، بازارشان داغتر از پیش است و هر جمعه، بسیاری آدم را به خود میکشاند.
در این بازار هفتگی که از 7 و 8 صبح تا صلات ظهر برپاست، کالاهای باورپذیر و ناباورپذیری عرضه میشود که ممکن است بسیاری از آنها را تا به حال ندیده باشیم. از جمله کالاهای حیوانی بازارِ بیزبانان که در انتهای این جمعه بازار قرار دارد، تیرههای متنوع کبوتر از جفتی 10 تا 80 و 100 هزارتومان است [کبوتربازان حرفهای تا جفتی 30 میلیون هم سراغ دارند] و باقی مرغ و خروس، کبک، بلدرچین، پرندگان شکاریِ ممنوع، سگ، سنجاب، خوکچه هندی و... . گفته میشود که در این بازار، کالای قاچاق حیوانی نیز یافت میشود. اگر حیوانباز بوده باشید، کمتر ممکن است کلاه سرتان برود: قیمت یک مرغ بومی تخمگذار دستکم 80 هزار تومان است.
بازار پنهان حیوانات قاچاق
سومین بازار حیوانی فروش جانداران، بازار پنهان حیوانات قاچاق در فضای مجازی است. بازاری که بازهای متنوع از حیوانات ممنوعه را شامل میشود. مظنه این بازار بسته به حیوان، تند است و شما میتوانید در آن خزندگان، پرندگان، گربهسانان و تیرههای متنوعی از حیوانات را بیابید و بخرید. تنوع اجناس جاندار این بازار، در نسبت با گونههای دیگرِ موجود، بسیار متفاوت است، با این حال نمیتوانید مثل بازار تهران ببر و شیر و کانگورو و ... در آن بیابید. سایت دیوار، هم اکنون محلی برای جولان آنها، بخصوص پرنده بازهاست. باقی نیز پرنده فروشیهای خرد در سطح شهر و آنهایی هستند که به صورت خانگی، بین شهری، در حوزه خلیج و... خرید و فروش میکنند.
جانِ بازاری علی السویه است!
چهارمین بازارِ حیوان، بازار آبزیان و گیاهان مناسب آب شور و شیرین است که اغلب برای نگهداری در منزل مناسب هستند. این بازار، بیش از آن سه بازار در معرض دید و پایش است زیرا در سطح شهر قرار دارد. گفته میشود که به دلیل تخصصی بودن و نیاز به سرمایه کلان، در این شغل رقبای اندکی وجود دارند. این رقبا، برخی زیر نظر شهرداری و در بازارهای گلها و گیاهان کاسبی میکنند و برخی دیگر برِ خیابانها مغازه دارند.
یک فعال حوزه خرید و فروش ماهیان زینتی که نزدیک به 15 سالی در این حرفه آب خورده است میگوید:«صبح به صبح تلفات را از روی آب آکواریومها جمع میکنیم. یک زمانی با عشق وارد این حرفه شدیم، اما الان برایمان علی السویه است؛ عده ای هنوز سرپا هستند.»
در این بازارِ آبی، ماهیان زیبا، یاب و کمیاب بسیاری میتوان یافت. ماهیانی که عمرا اسم بسیاری از آنها به گوش ما خورده باشد: تترا نئون، باله ریسمانی، دیسکث و.... بیشتر مشتریان آن خانوادههای طبقه متوسط و متوسط روبه بالایِ بچه دار هستند. کفِ قیمت ماهیها از هزارتومان است و سقف آن میتواند در فروشگاههای تخصصی، به چندین میلیون تومان نیز برسد. اغلب اقلام آکواریوم، غذای ماهی، داروها، تنگها، آکواریومها، تزئینات و انواع گیاهان آبزی در این بازار به فروش میرسد. بیشتر ماهیها در سالنهای تکثیر باز تولید میشوند و فروش این بازار به نسبت دیگر بازارها بیشتر است. نکتهای که همه این بازارها را به هم پیوند میدهد، کالاییشدنِ جان و تلفات مداوم دهها و صدها گونه حیوانی یاب و نایاب است.