کد خبر: ۴۹۰۸۳
تعداد نظرات: ۱ نظر
 
 

ایوانف ۵۶ ساله در کسوت یک زیست‌شناس، حیوانات زیادی از گاو با گاومیش گرفته تا موش با خوکچه هندی و اسب با گورخر را با یکدیگر جفت کرده بود. اما در آن روز ۲۸ فوریه ۱۹۲۷ قصد داشت که در تحقیقات خود گامی بلند‌تر برداشته و این بار موجودی که ترکیبی از میمون و انسان باشد بسازد.

به گزارش حکیم مهر به نقل از تاریخ ایرانی، هنگامی که «ایلیا ایوانوویچ ایوانف» آزمایش خود را آغاز کرد، یک قبضه تپانچه برونینگ در جیب کت خود داشت. مکان آزمایش وی در محلی موسوم به باغ بوتانی واقع در شهر کوناکری در کشور گینه در غرب آفریقا بود. در مقابل وی و در قفسی تنگ، دو شامپانزه ماده به نام‌های «بابِت و سیوِت» ناآرامی می‌کردند.

ایوانف ۵۶ ساله در کسوت یک زیست‌شناس، حیوانات زیادی از گاو با گاومیش گرفته تا موش با خوکچه هندی و اسب با گورخر را با یکدیگر جفت کرده بود. اما در آن روز ۲۸ فوریه ۱۹۲۷ قصد داشت که در تحقیقات خود گامی بلند‌تر برداشته و این بار موجودی که ترکیبی از میمون و انسان باشد بسازد.

آن آزمایش می‌توانست نقطه آغاز یک تئوری توطئه وحشیانه باشد. بر اساس این تئوری ایوانف از سوی دیکتاتور شوروی یعنی استالین ماموریت داشت که انسان‌های میمون‌نما را با هدف استفاده از آن‌ها به عنوان کارگر و جنگجو پرورش دهد. در راستای این هدف یک آزمایشگاه سری در سواحل دریای سیاه راه‌‌اندازی شد و ایوانف نیز بعد‌ها به «فرانکن‌اشتاین سرخ» شهرت یافت. جالب آنکه نه تنها آکادمی علوم روسیه بلکه اتحادیه آمریکایی برای پیشرفت آتئیسم و انستیتوی بسیار معتبر پاستور فرانسه نیز از ایوانف در این تحقیقات پشتیبانی می‌کردند.

ایوانف در آغاز کار از خانم «رزالیا آبرو» محقق کوبایی پرسیده بود که آیا می‌تواند چند شامپانزه برای وی بفرستد. خانم آبرو در واقع اولین دانشمندی محسوب می‌شد که موفق به پرورش و تولد حیوانات در محیط‌های بسته و تحت شرایط اسارت شده بود. اما خانم آبرو پس از آنکه از سوی گروه نژادپرست و خطرناک کوکلوکس‌کلان یک نامه تهدیدآمیز دریافت کرد از ارسال شامپانزه برای آن دانشمند کمونیست منصرف شد.

بدین ترتیب بود که انستیتو پاستور فرانسه از ایوانف دعوت کرد که به آفریقای غربی برود و در آنجا بود که چندین میمون تازه شکار شده در اختیار وی قرار داده شد. مساله تامین اسپرم انسانی نیز از سوی ایوانف برنامه‌ریزی شده بود و در دفتر خاطرات روزانه وی که در خلال آزمایش‌هایش می‌نوشت آمده است: «این اسپرم از سوی مردی تامین شده که سن و سال دقیق و مشخصی ندارد. به هر حال نباید سن این فرد بیش از ۳۰ سال باشد.» این اسپرم به هر صورت به یکی از شامپانزه‌های ماده تلقیح شده و از نوشته‌های ایوانف مشخص است که این کار بسیار دشوار انجام شده است زیرا شامپانزه‌ها حیواناتی به مراتب قوی‌تر از انسان بوده و هر زمان که احساس خطر کنند به شدت و با ضرباتی کشنده واکنش نشان می‌دهند.

به دلیل فوق محرمانه بودن آن آزمایش‌ها، ایوانف در آن باغ بوتانی شهر کوناکری تنها بود و در عمل نمی‌توانست از کسی کمک بخواهد. ایوانف در یادداشت‌های خود نوشته است: «چنانچه مردم محلی و بومی از این آزمایش‌ها خبردار شوند، پیامدهای بسیار خشن و ناخوشایندی به وجود می‌آید.» تنها پسر ۲۲ ساله ایوانف که مانند پدرش ایلیا نام داشت در کنار آن دانشمند در آن آزمایشگاه بود. ایلیا یک بار توسط یکی از شامپانزه‌ها چنان کتک خورد که کارش به بیمارستان کشید و هر بار تلقیح اسپرم به شامپانزه‌ها خطرهای زیادی داشت و‌ گاه ناممکن به نظر می‌رسید.

از سوی دیگر ظاهرا ایوانف در این مورد که آزمایش‌هایش تا چه اندازه می‌تواند از نظر سیاسی خطرناک باشد و چه پیامدهای انفجاری داشته باشد آگاهی داشته است. چنانچه آن‌ها می‌توانستند یک انسان میمون‌نما به وجود آورند آنگاه بود که آموزه‌های انجیل در این مورد که انسان اشرف مخلوقات و مخلوق خاص و منحصربه‌فرد خداوند است، کاملا زیر سؤال می‌رفت. شماری از رهبران شوروی در آن مقطع امید داشتند که این آزمایش‌ها بتواند طبقه کارگر را از «قدرت کلیسا رهایی بخشد»،‌‌ همان طبقه دهقان و کارگری که اکثریت آنان نزدیک به ۱۰ سال پس از انقلاب اکتبر هنوز هم مذهبی بودند. افزون بر آن تولید یک انسان میمون‌نما می‌توانست آخرین مدرک مستند برای تئوری تکامل چارلز داروین باشد و همزمان یک پیروزی حیثیتی برای دانشمندان شووری در رقابت با همکاران غربی‌شان به شمار رود.

اما این آزمایش شکست خورد. ایوانف بعد از چند هفته متوجه شد که شامپانزه‌های ماده باردار نیستند. با این حال تسلیم نشد و از فرماندار کل گینه که در آن زمان بخشی از مستعمرات فرانسه محسوب می‌شد، درخواست کرد که ترتیب یک آزمایش محرمانه در آزمایشگاه بانوان بیمارستان محلی را بدهد. اما فرماندار فرانسوی این درخواست دانشمند شوروی را رد کرد.

بدین ترتیب ایوانف نیز با تعدادی میمون مذکر به شوروی بازگشت، به این امید که شاید بتواند این بار آزمایش‌های خود را با اسپرم میمون‌ها و بر روی شهروندان داوطلب و مونث شوروی انجام دهد. البته اکثر آن میمون‌ها در طول مسیر و قبل از رسیدن به شوروی جان خود را از دست دادند. بدین ترتیب بود که آزمایش به شدت سؤال‌برانگیز آن زیست‌شناس برجسته شکست خورد و افسانه انسان میمون‌نمای ایوانف به پایان رسید.

اما این داستان بسیار پیش‌تر از آنکه ایوانف به آفریقای غربی برود تمام شده بود. آنگونه که بعد‌ها یک روزنامه‌نگار آمریکایی در روزنامه نیویورک‌تایمز فاش کرد، ظاهرا دبیرکل اتحادیه آتئیسم آمریکا این پروژه را لو داده و به نوشته روزنامه‌های آمریکایی و فرانسوی و روسی، پس از این مساله بود که پای کوکلوکس‌کلان به موضوع باز شد و آن نامه تهدیدآمیز نوشته شد.

چیزی نگذشت که خبرهای این تحقیقات البته همراه با انبوهی از تئوری‌های توطئه منتشر شد. از آنجایی که استالین دیکتاتور شوروی پیش از آن بار‌ها در مورد تحولات اساسی اجتماعی و تغییر و دگرگونی و بازسازی انسانی سخن گفته بود این پرسش مطرح شد که آیا آزمایش‌های ایوانف بخشی از طرح‌های استالین برای تولید «انسان نوین» بوده است؟

هنگامی که در تابستان ۱۹۲۷ یکی دیگر از دانشمندان شوروی در شهر سوچی واقع در کرانه دریای سیاه یک آزمایشگاه تحقیقاتی در مورد میمون‌ها راه‌اندازی کرد، بسیاری از مردم این اقدام را تائید خبرهایی دانستند که در رابطه با اقدامات و طرح‌های مسکو با هدف پرورش انسان‌های جدید به گوش می‌رسید. به گفته یکی از دانشمندان آمریکایی در دانشگاه سیاتل و همین‌طور مدیر آزمایشگاه سوچی در سال ۲۰۰۹، شمار زیادی از زنان شوروی در آن مقطع نامه‌هایی به مرکز سوچی فرستاده و طی آن آمادگی خود را برای شرکت در این آزمایش‌ها به عنوان پذیرنده اسپرم اعلام کرده بودند. با این حال ایوانف هرگز در آزمایشگاه سوچی کار نکرد و در معدود آزمایش‌هایی که در سال ۱۹۲۸ انجام داد دیگر خبری از میمون‌ها نبود.

ایوانف در سال ۱۹۳۰ قربانی به اصطلاح یکی از امواج پاکسازی‌ها شد و به اتهام «اقدامات ضدانقلابی» به قزاقستان تبعید شد. این محکومیت البته هیچ ارتباطی با آزمایش‌ها و تحقیقات وی نداشت زیرا پلیس مخفی استالین در دوران حکومت وی بخش بزرگی از الیت کشور را بدون آنکه اتهام مشخصی متوجه آنان باشد بازداشت کرد. ایوانف دو سال بعد در شهر آلمآتی درگذشت.

در سوچی اما دانشمندان خیلی زود یاد گرفتند که چگونه می‌توان میمون‌ها را در شرایط آب و هوایی دریای سیاه و در اسارت زنده نگه داشت. آن‌ها بر روی میمون‌ها آنتی‌بیوتیک‌های مختلفی از جمله واکسن‌ها و سرم‌های ضد تیفوس و دیفتری را آزمایش کردند. دانشمندان آزمایشگاه سوچی افزون بر آن به صورت مشترک با همکاران خود در پروژه فرستادن انسان به فضا، تحقیقات زیادی در مورد چگونگی حرکت و فعالیت در شرایط بی‌وزنی انجام دادند. با این حال اخبار مربوط به آن آزمایشگاه محرمانه استالین همواره به صورت محرمانه باقی ماند و به اطلاع شهروندان شوروی نرسید.

اتحاد جماهیر شوروی دچار فروپاشی شد و آرشیوهای محرمانه بار‌ها در اختیار شهروندان قرار گرفت. از جمله افرادی که توجه زیادی به این آرشیو‌ها نشان داد، «یرمی پارنوف» نویسنده داستان‌های علمی تخیلی بود که به واقعیات تکان‌دهنده‌ای در این اسناد دست یافت. پارنوف بعد‌ها طی مقاله‌ای با عنوان «اسرار پزشکی» نوشت: «نگاهی به این اسناد حتی سرسخت‌ترین و شجاع‌ترین آدم‌ها را نیز به وحشت می‌اندازد.»

در پایان دهه ۱۹۹۰ بود که پارنوف به عنوان محقق در انستیتوی سوچی مشغول به کار شد و در شبکه‌های متعدد تلویزیونی از رازهای آن پروژه استالین پرده برداشت. به گفته پارنوف هدف از آن تحقیقات و آزمایش‌ها «تولید و پرورش برده‌هایی مطیع و کله‌پوک برای انجام کارهای سخت و سنگین» بوده است. پارنوف آن مخلوقات فناپذیر را «انجمن یاهو» لقب داد و ظاهرا این نامگذاری بر اساس رمان کلاسیک سفرهای گالیور بود. در آن رمان موجوداتی شبه انسان به نام «یاهو» برده‌های موجوداتی شبه اسب هستند…

ظاهرا این پارنوف بود که شایعه‌ها در مورد آن نامه استالین را مورد تائید قرار داد. از قرار معلوم استالین طی نامه‌ای خطاب به دفتر سیاسی حزب از عزم خود برای تولید و پرورش لشگر میمون‌های جنگجو خبر داده بوده است. تلویزیون دولتی روسیه نیز ساخت و تهیه مستندی به نام «فرانکن‌اشتاین سرخ» را بر عهده گرفت که نام آن در واقع بر اساس یک مستند دیگر است. به هر ترتیب بر اساس این فیلم‌های مستند می‌توان گفت که بر خلاف شایعاتی که در سال‌های دور مطرح بود، ایوانف هیچ انسان میمون‌نمایی پرورش نداد و تئوری‌های توطئه در این مورد بیش از اصل داستان بوده است.

اگرچه اکثر زیست‌شناسان بر این باور بودند که اصولا انسان و میمون توانایی این را ندارند که نوزادی زنده به دنیا بیاورند، اما در مورد تحقیقات و آزمایش‌های ایوانف در کوناکری اظهارنظری نکرده بودند. نشریات آمریکایی و آلمانی و بریتانیایی هم علاقه‌ای به این موضوع نشان ندادند. حتی انتشار روزنوشت‌های ایوانف و نامه‌های زنان داوطلب شرکت در آن آزمایش وحشتناک نیز بازتاب چندانی در مطبوعات این کشور‌ها نداشت. تنها این نشریه زرد آلمانی یعنی بیلد بود که نوشت: «بالاخره برنامه احمقانه استالین فاش و معلوم شد که دیکتاتور شوروی قصد داشته که انسان‌های میمون‌نما را به جنگ بفرستد.»

بدین ترتیب و با وجود همه بی‌توجهی‌ها، ایلیا ایوانف ده‌ها سال پس از مرگ بار دیگر شهرتی جهانی یافت، نه به خاطر خدمات بی‌شائبه‌اش به زیست‌شناسی بلکه به عنوان «فرانکن‌اشتاین استالین.»

منبع: اشپیگل

 

انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
دکتر
|
Germany
|
۲۲:۳۴ - ۱۳۹۸/۰۲/۲۰
0
0
منبع این خبر ؟
نظر شما
ادامه