«اسعد فرهادی» در بولتن نیوز یادداشتی با عنوان «بی کلاسی نگهداری گوسفند و گاو در روستا ها از یک طرف و باکلاسی نگهداری سگ، گربه در شهرها از طرف دیگر» نوشته است که هر چند بخش دوم این نوشتار به نظر ما از منطق صحیحی برخوردار نیست، ولی در نوع خود جالب است.
اگر از نظر صنفی بخواهیم به موضوع بنگریم، واقیت آن است که با توجه به کاهش جمعیت دامی در روستاها و به نوعی «شبه شهرنشین» شدن روستاییان، زمینه اشتغال دامپزشکان در این مناطق به شدت کاهش یافته است، ولی از سوی دیگر با توجه به رواج نگهداری حیوانات خانگی در شهرهای بزرگ (و حتی شهرهای کوچک) فرصت های شغلی بیشتری برای دامپزشکان در زمینه دام کوچک ایجاد شده است.
در واقع، تغییرات اجتماعی ایجاد شده در جامعه ایرانی بخصوص در دهه اخیر، موجب تغییرات اساسی در بازار کار دامپزشکان گردیده است.
این یادداشت را با هم می خوانیم. مجدداً یادآور می شویم که انتشار این یادداشت، به منزله تایید محتوای آن از سوی حکیم مهر نیست.
بی کلاسی نگهداری گوسفند و گاو در روستا ها از یک طرف و باکلاسی نگهداری سگ، گربه در شهرها از طرف دیگر
اسعد فرهادی
یک سؤال همیشه ذهن من را در گیر کرده که آیا یک گاو 20 میلیون تومانی داشته باشی و روزانه حداقل 30 هزار تومان سود خالص داشته باشد ،کلاس دارد یا نه یک سگ دو میلیون تومانی که روزانه حداقل20 هزارتومان ضرر بهت برسونه، تازه اگر گاو داشته باشید می توانید شیر هدیه هم به همسایه ها و دوستانت بدهید و به دلیل جدایی محل زندگی آن دیگر از خطرات بیماریهایی که حیوانات خانگی برای صاحبانش دارند در امان هستند.
اما آسیب های رفتاری و فرهنگی هدایت و مدیریت شده از سوی رسانه های غرب و ماهواره وضعیف بودن رسانه های محلی ما برای مقابله با این موج های رفتاری که در طول زمان نتایج بسیار دردناکی را برای فرهنگ و سبک زندگی ما ایرانیان پیش آورده بسیار حساب شده تر از یک ایده حرکت کرده، که این دو هنجار در شهرها و روستاهای ما نمای بسیار ناچیزی از آن هستند.
شاید همه ما با دیدن این مطالب ویا مطالبی از این قبیل و یا دیدن واقعیت های این دو پدیده سطح شهرها و روستا های منطقه موضوع را بسیار کم اهمیت و در حد شوخی ببینیم، اما پیامدهای این تغییر هنجارها و رویداد این پدیده اجتماعی بسیار دردناک تر از آن است که ما لمس می کنیم و بدبختانه روز به روز آسیب های آن بیشتر و بیشتر می شود. بویژه حذف امورات دامداری در روستاهای کشور که دلیل اصلی آن ترویج باورهای غلط از انجام این فعالیت اقتصادی بوده است.
از آنجایی که همه روانشناسان و جامعه شناسان در منابع مختلف علمی در خصوص شغل و حرفه ی افراد اشاره به این نکته را که بادآور شده که هر صاحب شغلی با توجه به نگاه و باور خودش به شغلش در تداوم و موفقیت ان تعیین کننده است، اشاره داشته اند، متاسفانه از نیمه ی دوم دهه 80 موج تبلیغات بسیار تندی علیه فعالیت های دامداری در روستا های منطقه شکل گرفت و باور صاحبان این شغل کاملاً تغییر کرد و فعالیت در این زمینه را نوعی افت اجتماعی میدانستند که نتیجه آن خالی شدن روستاها از دام های سبک و سنگین بود.
حذف درآمد دامداری برای روستانشینان و کاهش درآمدهای کشاورزی با وجود هزینه های بسیار بالای فعالیت کشاورزی و تفکر بی کلاس بودن زندگی روستایی و بی توجهی دولتمردان به دادن امکانات اولیه زندگی در روستاها، بخش قابل قبولی از مهاجرت روستاییان به شهرها بوده و هست.
طی چند روز اخیر معاون وزیر راه و شهرسازی در یک خبر در خبرگزاری ایرنا اعلام کرده بود، جمعیت شهرنشین ایران ۲۰ درصد بیشتر از میانگین جهانی است.
مظاهریان معاون مسکن و ساختمان وزیر راه و شهرسازی با بیان اینکه 54 درصد جمعیت جهان و 73 درصد جمعیت ایران در شهرها زندگی می کنند، گفت: جمعیت شهر نشین در ایران 20 درصد بیشتر از میانگین جهانی است.
البته با یک تحلیل بسیار ساده می توانیم به این نکته پی ببریم که این رشد شهر نشینی ما به معنای رشد کشور نبوده، تازه بیانگر بسیاری از ضعف ها و کم کاری های دستگاه های متولی زیرساخت در روستاها و عدم هدایت افکار عمومی از سوی متولیان رسانه ای کشور بوده و هست.
مسوولین و صاحبنظران کشور ما متاسفانه از توجه به حفظ روستاییان در روستا ها غفلت کرده اند که آمار 70 به 30 روستا و شهرها را طی کمتر از سه دهه بالعکس کرده اند و آمار شهرنشینان را دو برابر روستاییان و تولید کنندگان نموده اند.
آن صفایی که ما دانش آموزان دهه 60در روزهای ابتدایی از مطلب جعفر ابراهیمی تحت عنوان شعر روستا خواندیم بسیار در ذهنمان مانده و آن تصور زیبایی که برای همه کودکان شهری و روستایی در ذهن حک شده بود ماندگاری خوبی داشته که مجدداً به یاد ان روزها این شعر ابتدایی را می خوانیم:
روستا
خوشا به حالت ای روستایی
چه شاد و خرم، چه باصفایی
در شهر ما نیست جز دود و ماشین
دلم گرفته از آن و از این
در شهر ما نیست جز داد و فریاد
خوشا به حالت که هستی آزاد
ای کاش من هم پرنده بودم
با شادمانی پر می گشودم
می رفتم از شهر به روستایی
آنجا که دارد آب و هوایی
با این اوصاف موضوع دامداری و داشتن گاو، گوسفند و مرغ و تولید لبنیات و گوشت در روستاها به حداقل رسیده و با رشد بیش از حد مهاجرت روستاییان به شهرها امروز معضل بسیار بزرگی گربانگیر شهرها شده که سکونتگاه های غیر رسمی و دستفروشی بخشی از پیامدهای این موضوع بوده که رشد آسیب های اجتماعی در شهرها از این کانون های اجتماعی رشد می کند.
حالا در این بخش از یاداشت، اشاره ای به آسیب اجتماعی دیگری در زندگی شهرنشینان داریم که متاسفانه روز به روز بدتر و بدتر می شود و چون ریشه در فرهنگ و باورهای ما ندارد، به سختی برای بسیاری از افراد جامعه ما قابل قبول است.
به گزارش بسیاری از رسانه ها خیابانهای کلان شهرهای کشور و حتی شهرهای کوچکتر، این روزها شاهد خانوادههای بسیاری است که علاوه بر فرزندان با حیوانات خانگی خود در انظار ظاهر میشوند. شاید بارها و بارها شده که دیده باشید، پشت چراغ قرمز، پنجره خودرو تا نیمه پایین است و حیوانی سرش را از پنجره بیرون آورده و به سرعت هرچه تمامتر بیرون را به نظاره نشسته است، حق هم دارد، این فرصت نایاب و نادری برایش محسوب میشود .
چشمان «صاحبش» نیز از پشت شیشههای تیره عینک، به عابرانی دوخته شده است، که دوست دارند حیوان را به تماشا بنشینند؛ اما این تنها چند دقیقه از زندگی حیوان است، چند دقیقه بعد چراغ سبز میشود، نهایتا یک گردش ۲۰ دقیقه ایست، بعد از آن حیوان دوباره به سلول یک و نیم متری خود بازمی گردد و صدای مشاجره صاحب با پدر و مادر را میشنود که: «نجس است»، «بیماری میآورد»، «یک بار دیگر بغلش کنی و در راه پلهها آبروی ما را ببری، با خودش از خانه باید بروی»، «ما جای نگهداریش را نداریم»؛ سگ اما اختیاری ندارد، او را سوداگری از پدر و مادرش جدا کرده و به قیمت بالایی به این صاحب فروخته. صاحبی که دوست دارد سگ را به همراه داشته باشد و حتی در فضای خانههای کوچک و آپارتمانی امروز این حیوان را نگه دارد .
وضعیت در خصوص سایر حیوانات خانگی در کشور نیز به همین صورت است. این روزها خیابانهای کلان شهرهایی چون تهران پر شده است از افردای که با سنجاب یا گربه خود در خیابانها قدم میزنند و یا حتی اردک خانگی خود را لباس پوشانده و به پارک میآورند تا در حوض پارک شنا کند!
هر چند به تازگی قانون نگهداری از سگ و گربه را منع کرده، اما این مساله باعث نشده که از تعداد علاقمندان به نگهداری این حیوانات کم شود و حتی فروش آنها نیز غیر قانونی محسوب نمیشود .
در این میان اما فارغ از آثار سوء فرهنگی که نگهداری حیوانات بر سبک زندگی خانوارهای ایرانی دارد و سبک زندگی غربی را ترویج میکند، حیوانات خانگی از آزار و اذیت صاحبانشان هم در امان نیستند و در این میان سهم سگها بیشتر است. جراحی زیبایی حیوانات خانگی مد تازه ای است که میان صاحبان این حیوانات رواج یافته و باعث آزار و اذیت حیوان است .
هر چند سگهای خانگی درکشیدن بار هوسهای زیبایی صاحبان پولدارشان تنها نیستند و متأسفانه سایر حیوانات خانگی هم در این مصیبت شریکاند. از کوتاه کردن دندان و تزریق بوتاکس گرفته تا جراحی برای رفع چاقی و حتی تاتو ...!
دکتر آل داوود، دامپزشک حیوانات در این خصوص گفته: در قوانین سازمان دامپزشکی به دامپزشک اجازه جراحی داده میشه و محدودیتی هم در نوع جراحی نیست. بعضی از کشورها بعضی از جراحی زیبایی را ممنوع کردند؛ با وجود اینکه انجمن حمایت از حیوانات هم بسیاری از این روشهای جراحی را که لازم نیست و جنبه درمانی ندارد و فقط جنبه زیبایی دارد قبول ندارد و نمیخواهد که انجام شود، ولی چون از نظر قانونی توانایی برخورد با این قضایا وجود ندارد، نه سازمان دامپزشکی و نه نهادها و NGOهای دیگر هیچکدام نمیتوانند اعمالنظری روی این روشها انجام بدهند .
در این میان از عذابی که به حیوانات وارد میشود که بگذریم، افرادی که به تقلید از سایر فرهنگها و به دلیل مدگرایی، انواع حیوانات را در خانه نگهداری میکنند، اغلب از خطرات ناشی از نگهداری این حیوانات در خانه و تماس نزدیک با آنها بیاطلاعاند. بر اساس گزارش سازمان بهداشت جهانی (WHO) ، از میان حدود ۱۷۰۰ عامل بیماریزا، ۸۳۲ عامل از طریق حیوانات به انسان منتقل میشود .
در دهه ۱۹۸۰، این طرز تفکر رواج یافته بود که نگهداری حیوانات خانگی با افزایش طول عمر انسان همراه است، چرا که تنهایی او را پر میکند. اما بررسیهایی که در سالهای بعد صورت گرفت، نتایج معکوسی را در برداشت. انواع عفونتهای باکتریایی قارچی و انگلی، آلرژیها و جراحات ناشی از این حیوانات، بخصوص در افرادی که سیستم ایمنی ضعیفی دارند، کودکان، زنان باردار و بیمارانی با اندامهای پیوندی، باعث بروز بیماریهای خطرناک و حتی کشنده میشود .
حیواناتی مانند سگ، گربه، حیوانات کوچک (موسوم به جیبی) مانند موش و خرگوش، پرندگان و ماهیها جزو حیوانات خانگی محسوب میشوند .
با این اوصاف هیچکس در دنیا منکر پیشرفت زندگی و تغییر سبک زندگی نیست، اما بی توجهی صاحبنظران جامعه شناسی و متولیان امور فرهنگی و اجتماعی در کشورما متاسفانه در خواب غفلت به سر می برند و ما امروزه از ریشه می خوریم و بی هویتی و تقلید کورکورانه در همه ابعاد زندگی ما، حتی در ساختمان هایی که زندگی می کنیم، به شدت رشد می کند و معلوم نیست ما به کجا می رویم.
در جامعه ای که زوج های جوان آن حاضرند ماهیانه 500 هزارتومان هزینه سگ و یا گربه خانگی خود کنند و به عناوین مختلف به این حیوان خدمت کنند، ولی بچه دار شدن را بی کلاسی و بی عقلی می دانند، کدام خوشبختی در انتظار آینده این دو جوان است؟ و این نوع ناهنجاری در کدام دوره از تاریخ ما بوده؟
طرف حاضر است برای عمل زیبایی حیوان خانگی اش چندین میلیون هزینه کند یا هزینه ی روزانه خوراک مخصوص و شامپوهایی آنچنانی در طول سال میلیون ها تومان هزینه کند و از آن لذت ببرد، ولی در همان شهر محل سکونت وی چندین کودک شب ها را در کارتن می خوابند و به دلیل عدم توانایی مالی خانواده از مدرسه و تحصیل باز می مانند و هزاران مشکل و بدبختی اجتماعی دیگری، پس چرا امروزه برخی از کمک به هم نوع لذت نمی برند. این صحبت ها پوپولیستی و یا تبلیغاتی نیست، بلکه دردهای اجتماعی است که به دلیل ضعف مسایل تربیتی در خانواده ها و دستگاه های آموزشی و فرهنگی، هنجارهای اجتماعی ما به اینجا هدایت شده که با ریزبینی بیشتر و نگاه به آینده مشکلات جامعه ما بیشتر نمایان خواهد شد.
- اگر به نوع طراحی سازه ها هم بپردازیم یکی از دلایل افسردگی جامعه از طراحی داخل ساختمان منشا می شود، نداشتن پنجره های بزرگ و وارد نشدن نور به آپارتمان ها در بروز افسردگی های فصلی و مسائل بهداشت روانی جامعه دخیل است.
متاسفانه به دلایل مشخص و جلوگیری از ورود به مسائل خصوصی خانواده ها، از پرده ها در طراحی داخلی به درستی استفاده نشده که باعث شده نور کافی وارد ساختمان نشود...
مقدمه: افزایش مسئولیت = نگهداری بهتر فرزند آینده
فرض: نگهداری سگ = افزایش مسئولیت
نتیجه: نگهداری از سگ = نگهداری از فرزند
تصور کنیم نتیجهگیری بالا از نظر اصول منطقی هم، صحیح باشد. به حکم جلوهی علمی نباید به آزمایش گذاشته شود؟ چه جامعهی آماری (افرادی که با نگهداری سگ در نگهداری از فرزند موفقتر بودهاند) مورد بررسی قرار گرفته است؟ تعداد، هرچهقدر هم که باشد، در برابر آن جامعهی بزرگتری هست که سگ را نگهداری نکرده و فرزندان خود را با وضعی مطلوب به ثمر رساندهاند و میرسانند.
این قیاس به همان اندازه باطل است که برخی کج فهمان عوام، نجس بودن حیوانی را با جواز آزار دادن آن، برابر دانستهاند.
جناب دکتر، هدف اصلی آنگونه مقالات شبه علمی، همان است که مخالفان و موافقان میدانند.