حکیم مهر - یکی از خوانندگان محترم حکیم مهر، در یادداشتی ارسالی برای ما نوشت:
سازمان دامپزشكي كشور از ستاره ها مي ترسد
یکی از کارکنان سازمان دامپزشکی – امضاء محفوظ
در زمانی نه چندان دور، براي اولين بار در سازمان دامپزشكي كشور قدم در راه توليد مجموعه مدوني از مطالب علمي آموزشي نموديم و اشتياق فراوان براي انتشار آن روز افزونتر از روز قبل می شد.
در نهايت پس از دو سال تلاش مستمر این مجموعه آماده شد و با افتخار آن را براي مديران وقت سازمان دامپزشكي كشور برديم و منتظر بررسي های علمي و فني براي ويرايش و پربارتر نمودن مجموعه بوديم؛ خود را براي جلسه اي حداقل سه يا چهار ساعته آماده نموده بوديم تا بتوانيم نقطه نظرات را دريافت كرده و ضمن اصلاح مجموعه آن را كامل نموده و منتشر نماییم. تمامي افراد دعوت شده در جلسه حاضر شدند و پس از تعارفات معمول نسبت به ارائه مجموعه اقدام نموديم. پس از ارائه ثمره تلاش هاي خود، كاغذ و قلم برداشته و منتظر نظرات پيشكسوتان شديم كه پس از تعارفات معمول، بجز چند بازخورد علمي وزين مابقي گفتگوها پیرامون سليقه رنگ و طراحي مي چرخيد و نشاني از ارزيابي علمي در آنها ديده نمي شد.
اين جلسه بيش از چهل دقيقه به طول نینجامید كه قريب به نيم ساعت آن را ارائه كنندگان مصرف نمودند، ولي جمله ای از یکی از حضار آن جلسه، تا پایان عمر به یاد من خواهد ماند: «جناب آقاي دكتر، بهتر است نام هايي كه در قسمت مشخصات اثر نوشته شده حذف گردد و صرفاً به عبارت سازمان دامپزشكي كشور بسنده گردد!»
مدتي زمان برد تا مفهوم جمله را درك نموده و توانايي پاسخ بيابم، چرا كه همانند طفلي كه الفبای زندگي را از پدر و مادرش مي آموزد، مهمترين ثمره آموزش استاد راهنماي دوره دكترای من لزوم امانت داری در ارائه مطالب و حفظ حقوق معنوي آثار افراد است. هرچند آن جلسه تمام شد، ولي درسي براي من شد كه بعدها بيشتر به علل و ريشه هاي آن پي بردم.
طي دو هفته اخیر، زندگی دو تن از کارکنان سازمان دامپزشكي كشور طي تيراندازي توسط اشرار و افراد مسلح دچار مخاطره گردید؛ يكي از آنها را اقبال ياري نمود و زنده ماند، ولي ديگري به اندازه اولي خوش اقبال نبود و در راه خدمت به كشور جان عزيز خود را اهدا نمود. فارغ از شرايط غير قابل تصوري كه در خانواده اين عزيزان حاكم گرديده است و فارغ از جنبه عمومي جرم صورت گرفته و جداي از وظيفه اي كه بر دوش مسئولين سازمان دامپزشكي كشور براي شركت در مراسمات اين عزيزان و دلجويي از خانواده آنها مي باشد، نكته مهمي در اين ميان مورد غفلت قرار گرفته است كه نظر شما را به آن جلب مي نمايم:
مديران محترم سازمان دامپزشكي كشور و مسئولين محترم نهادهاي متولي حرفه دامپزشكي؛ از دست دادن دكتر نيك عزم و مجروح شدن همكار ديگرمان در استان سيستان و بلوچستان در حين خدمت اتفاق افتاده است، مشابه آنچه براي محيط بانان گرانقدرمان در سازمان محيط زيست اتفاق افتاد، ولي تفاوت اطلاع رساني از دست دادن اين عزيزان را با آنچه براي همكاران ما اتفاق افتاد را مقايسه نمائيد. موج انتشار خبر در رسانه هاي اجتماعي و خبرگزاري ها و روزنامه هاي سراسر كشور را با انتشار خبر بدون جزئيات در پورتال سازمان و يا حداكثر در رسانه هاي محلي براي همكارمان در سيستان و اطلاق عنوان جانباخته در اخبار اوليه براي دكتر نيك عزم، بدون اشاره به جايگاه و منصب وي در سازمان دامپزشكي كشور حداكثر اطلاع رساني بود.
جناب آقايان مسئول، هزينه نمودن براي برگزاري نشست هاي خبري براي اين موارد و يا حتي مراسم بزرگداشت در تهران و سازمان دامپزشكي كشور قدر مسلم جزو هزينه به حساب نخواهد آمد، بلكه سرمايه گذاري است كه سربازان گمنام عرصه سلامت اجتماع را از حالت سردي و بي تفاوتي خارج خواهد ساخت و آنان را به آينده شغلي خود اميدوارتر خواهد ساخت و اين شائبه را كه تصور مي كنند علاوه بر جامعه و بدنه اصلي نظام سلامت، سازمان دامپزشكي هم آنان را رها ساخته است از اذهان آنان دور خواهد كرد.
اينگونه فرصت ها هرچند تلخ و ناگوار هستند و تصور اتفاق افتادن آن براي كسي در ذهن سليم نمي گنجد، ولي در صورتي كه از آن براي تكريم اين عزيزان از دست رفته و صدمه ديده استفاده نشود، كج سليقگي ناباورانه ايست كه در تاريخ عملكردي ما ثبت شده و از ما به عنوان كساني كه چشم خود را بر روي زيبايي ستاره هاي ظهور كرده در آسمان حرفه دامپزشكي بستند، ياد خواهند نمود.
بيائيد از ستاره ها نترسيم و در مراسم چهاردهم مهرماه امسال بجاي نمونه هاي فرمايشي، از ستاره ها و نمونه هاي واقعي همچون آقای ذوالفقاری و دكتر نيك عزم قدرداني نمائيم.
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت