کد خبر: ۳۰۰۰۴
تعداد نظرات: ۹ نظر
 
 

پایگاه اطلاع رسانی کشاورزی ایران (اگنا) نوشت:

پیرمردی که دیسیپلینش در نگاه اول آنقدر به دلت می نشیند که می فهمی با یک مرد منظم طرف هستی؛ مردی که در سن ۸۳ سالگی بسیار دقیق و خوش صحبت است؛ وقتی وارد دفترش می شوی حیاطی دارد پر از گل های زیبا و در طبقه دوم دفتر کارش است؛ در ورودی اتاق؛ مردی با دو بنده ای پارچه ای که با رنگ شلوارش هماهنگ است و قهوه ای است؛ از تو با روی خوش استقبال می کند؛ نامش فریدون است ؛حاج فریدون کارون؛ سال هاست در حوزه واردات دارو و مواد بیولوژیک دامی در راستای ارتقا کمی و کیفی صنعت دام و طیور کشور صادقانه تلاش می کند؛ وی اولین رییس هیات مدیره انجمن واردکنندگان دارو و مواد بیولوژیک دامی است. این گزارش گپی با «فریدون کارون» است که از تولد تا فعالیت های حرفه اش برایت  می گوید؛ از شکست ها و موفقیت هایش پرده برمی دارد و سرانجام از آرزو و پیشنهاداتش می گوید .

پیشکسوتی از شهمیرزاد استان سمنان که به خطیرکوه، سوادکوه و بکلی استان مازندران و خوزستان تعلق خاطر دارد؛ به کل ایران زمین عشق می ورزد و به ایرانی بودن مفتخر است .

فریدون کارون در سال ۱۳۱۲ در دهستان سنگده جزء دو دانگه ساری استان مازندران از پدر و مادری شهمیرزادی متولد شد؛ شش ساله بود که از نعمت پدر محروم شد و یکسال بعد هم مادرش از دنیا رفت. کارون در دامان مادربزرگی طبیب تربیت شد.  پدرش در تجارت چوب فعالیت داشت؛ کارون می گوید: «ریشه خونی مادری من به خطیرکوه  باز می گردد؛ که جزء سوادکوه آن روز بود و اکنون جزء استان سمنان است؛  و مادر پدرم سمنانی بود؛ در نتیجه به قولی من؛ سمنانی، سوادکوهی و شهمیرزادی هستم و به استانهای سمنان، مازندران و خوزستان دلبستگی دارم . »

 از تحصیل در مدرسه منوچهری شهمیرزاد تا شبانه درس خواندن کارون

از حاج فریدون کارون درباره تحصیلاتش پرسیدم؛ وی درس خواندنش را این طور برای ما تشریح کرد: «شش سال ابتدایی را در مدرسه منوچهری در شهمیرزاد به تحصیل پرداختم، سپس بلافاصله بعد از آخرین امتحان سال ششم دبستان در تاریخ ۲۷/۰۳/۱۳۲۷ نزد دایی خود، در یک مغازه بنکداری در پل سفید مشغول به کار شدم. از آن پس تحصیلات خود را به صورت حضور در مدارس شبانه و امتحانات متفرقه ادامه دادم. در همین اثنا با فردی بسیار شریف به نام مدیر نادری آشنا شدم؛ این شخص با توجه به درک بالا از وضعیت اطرافیان خود و اهمیتی که برایشان قائل می‌شد، از هیچ کمک و مساعدتی دریغ نمی‌ورزید، به طوری که هر غروب برای آموختن مطالب درسی شخصاً به مغازه بنکداری می‌آمد و به تدریس من می‌پرداخت. و بدین ترتیب، و با بهره‌مندی از کمک‌ها، محبت‌ها، مساعدت‌ها و آموزش‌های آقای مدیر نادری موفق به ادامه تحصیل شدم. متاسفانه سعادت تحصیلات عالیه را نداشتم و این از افسوس های تلخ زندگی من است . »

فریدون کارون از ۲۷ خرداد ۱۳۲۷ تا ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۵ مدت ۶۸ سال است که بدون وقفه به کار و تلاش ادامه داده است. او معتقد است کار جوهر آدمی است .

ایده کارخانه ی چوب بری در جنگل با اتکا به شغل پدری

بعد از چند سال شاگردی در مغازه را پیشه‌ای اندک یافتم و در صدد برآمدم که  شغل پدر را دنبال کنم. پدرم در زمان حیات در تجارت چوب با شرکت چوب ایران فعالیت داشت. با ترک کار از مغازه وارد خرید و فروش چوب شدم و پس از یک سال شروع به خریداری جنگل نمودم در آن زمان چوب‌هایی را که تهیه می‌کردم به خریداران و از جمله یک شرکت سوئدی به نامSentab که در تهران فعالیت داشت می‌فروختم.

پس از چندی به این نتیجه رسیدم که به جای قطع درختان و صادرات آن به کشورهایی نظیر ایتالیا که بعد از فرآوری به چندین برابر قیمت به خود ما فروخته می شد، از جنگل به صورت بهتری بهره برداری کنیم.

با جلب سرمایه گذاری شرکت  Sentab و با استفاده از تکنولوژی‌های اروپا طرحی را برای ایجاد کارخانه در جنگل با هدف تولید محصولات چوبی نظیر در، پنجره، روکش در، میز، صندلی و کاغذ و کارتن از ضایعات چوب سپس صادرات محصولات فوق به سراسر دنیا را پیشنهاد کردم. اما به دلیل بی تجربه بودن؛ اخذ مجوز و تکمیل این طرح  با وارد کردن تکنولوژی سه سال به طول انجامید و مصادف شد با بهمن ماه سال ۱۳۴۱ که جنگلها را ملی اعلام کردند و در نتیجه کل دارائی من به پنج هزارم تقلیل پیدا کرد. پس از فروش چوبهای موجود و سایر دارائی های موروثی و حتی خانه شخصی، یک میلیون و ۷۶۲ هزار تومان بدهکاری باقی ماند. که سازمان جنگلها حتی اجازه کار در جنگلهای سابق خودمان را به ما نداد و فعالیت در کار چوب و جنگل از ما گرفته شد .

حاصل ازدواج حاج فریدون کارون سه دختر است که هر سه تحصیلات عالیه دارند

کارون به خاطر می آورد که از ازدواجش نگفته است؛ با کمی مکث کلام خود را این طور ادامه می دهد:« من در سال ۱۳۳۷ در ۲۵ سالگی با دوشیزه یوسفی ازدواج کردم؛ ایشان در برهه های مختلف زندگی به خصوص بعد از ملی شدن جنگلها یار و یاور همیشگی من بوده است. حاصل این ازدواج سه دختر به نام پریسا، پرستو و آلاله است. اولی مدیریت بازرگانی خوانده است، دومی پرستو  PHD فارماکولوژی با گرایش نوروساینس از دانشگاه  UCL لندن دارد و دختر کوچکم آلاله فارغ التحصیل پزشکی و چندین سال است که مسوول شرکت کارون در ایران است . »

از ایجاد کارخانه چوب در جنگل تا تاسیس مرغداری در خوزستان

فریدون کارون رفتنش به خوزستان را این طور شرح می دهد: «در سال ۱۳۴۲ پس از یک سال خانه نشینی به پیشنهاد یکی از دوستان برای ایجاد مرغداری به خوزستان رفتم . »

 تاسیس مرغداری گوشتی در نخلستان کوت شیخ خرمشهر

 به گفته کارون؛ سال ۱۳۴۲ در خوزستان یک واحد دامداری اختصاصی شرکت نفت به نام دیری فارم وجود داشت که ۱۰۰۰ قطعه مرغ تخم گذار و ۱۰۰ راس دام شیری داشت که شرکت نفت منحصرا برای تامین نیاز اعضای خودش راه اندازی کرده بود.  آن موقع مرغداری صنعتی در تهران بود اما در خوزستان به جز یک واحد مرغ گوشتی به نام زرین طیور به مدیریت آقای جواد احسان مرغداری صنعتی دیگری وجود نداشت بنابراین مرغداری صنعتی را در خرمشهر پیاده کردیم. نکته دیگری که بعد از ورودم به خوزستان متوجه شدم این بود که اهالی آبادان و خرمشهر مرغ بومی مصرف می کردند و بعدها فهمیدم مرغ ماشینی مصرف نمی کردند اما این مساله را تا زمانی که مرغ هایم به فروش نرفت؛ نمی دانستم. به هر حال بالاخره مکانی را پیدا کردیم که چرداغ خرما (محل بسته بندی خرما) بود و آن را به دو سالن کوچک با ظرفیت ۲۵۰۰ قطعه تبدیل نمودیم.

 حمل ۵۰۰ جوجه یک روزه با هواپیمای ملخی از تهران به خوزستان

کارون می گوید: «برای راه اندازی مرغداری ۵۰۰ جوجه یک روزه را  با هواپیمای ملخی از تهران به آبادان آوردم. با توجه به اینکه ایرلاین سابقه حمل جوجه را نداشت به ناچار جوجه ها را به کابین مسافرها بردم. در ابتدا سر و صدا نداشتند اما پس از گذشت اندک زمانی صدای جیک جیکشان بلند شد. صدای اعتراض مسافران هم درآمد ولی چاره ای به جز شنیدن غرولند و تحمل اوقات تلخی مسافران نداشتم. این هواپیمای ملخی ۱۲ شب پرواز می کرد و ۵/۲ تا ۳ ساعت این پرواز به طول می انجامید . »

 مطالعه کتاب بیماری های مرغداری و آشنایی با بیماری CRD ، بیماری تنفسی مرغ ها

فریدون کارون از مرغداری و پرورش مرغ هیچ سابقه ای نداشت اما به علت عشق و علاقه ای که به پرورش طیور پیدا کرد کتاب «بیماری های مرغداری» نوشته «دکتر ملک اسماعیلی» را پیدا و مطالعه نمود و تاکید دارد که تنها کتابی بود که در آن موقع به فارسی در دسترس بود. «بعد از مطالعه این کتاب با بیماری تنفسی  CRD مرغ ها آشنا شدم ؛ که مرغدار باید چراغ ها را خاموش کند و مرغ هایی که مشکل تنفسی دارند، را جدا نماید. من تا آن روز سه تا تلفات داشتم. برای مبارزه با  CRD شبها چراغ را خاموش می کردم و در سالن به صدای تنفس جوجه ها گوش می خواباندم. بعد از چند شب متوالی بیخوابی، خواب بر من چیره شد و روی جوجه ها افتادم وقتی بیدار شدم ۵ قطعه جوجه زیر بدنم خفه شده بودند ! »

 مرغ های ماشینی با بی رغبتی خرمشهری ها رو به رو شد

خرمشهری ها به مرغ های ماشینی جدید مکینه ای می گفتند؛ اهالی آبادان و خرمشهر رغبتی به مصرف مرغ های صنعتی (مکینه ای) نداشتند و از آن ها به عنوان مرغ ماشینی یاد می کردند. اینها گفته های کارون است که می گوید: «مرغ ها روی دستمان مانده بود و داشت فاسد می شد؛ به همین دلیل با ساندویچ فروشیها صحبت کردم که مرغ را بپزند و با ترشی، سبزی و پیاز ساندویچ درست کنند و از این طریق ۷۰-۶۰ تا مرغ که نزدیک به دو کیلو هر کدام گوشت داشتند؛ را به این ساندویچی دادم و به این ترتیب مرغ هایمان را به زحمت فروختیم . »

 فرهنگ سازی برای استفاده از مرغ صنعتی و تبلیغات در شبکه تلویزیون آبادان

کارون در ادامه می گوید: «برای فرهنگ سازی و استفاده از مرغ صنعتی تصمیم گرفتیم از تبلیغات تلویزیونی استفاده کنیم و بر همین اساس به سراغ  رئیس بازرگانی تلویزیون آبادان که  شخصی به نام آقای یزدانی بود رفتیم که با ما آشنایی داشت؛ وی طرحی برای تبلیغ مصرف گوشت مرغ صنعتی  در ساعات خوب پخش مانند قبل از اخبار و فیلم سینمایی را نوشت و با اضافه کردن یک مصاحبه ۴۰ دقیقه ای قرار شد این آگهی چهار ماه ازشبکه آبادان پخش شود و هزینه ای که برای این تبلیغ ما باید پرداخت می کردیم؛ ۴۰ هزار تومان تعیین شد . »

کارون می گوید: «ما توان پرداخت هزینه این آگهی را نداشتیم؛ رئیس بازرگانی آن زمان بعد از رفت و آمدهای زیاد قبول کرد آگهی ما را پخش کند و پیشنهاد کرد اگر شما با پخش این تبلیغ موفق شدید؛ پول آگهی ما را بدهید و اگر موفق نشدید پولی به ما پرداخت نکنید؛ خلاصه این که شریک من قبول کرد آن زمان ۱۰ هزار تومان در ازای موفقیت آگهی پرداخت کند . »

 تعیین چیستان و جایزه برای تبلیغ تلویزیونی

کارون در ادامه گفت: خوب است از دوست عزیزم آقای احمد ذوالقدر که از اهالی لرستان هستند تشکر کنم که به پیشنهاد ایشان از مسابقه چیستان "اول مرغ بود یا تخم مرغ" استفاده کردیم. به ترتیبی که به مدت یک هفته چند ثانیه علامت؟ بدون هیچ کلامی می آمد. و هفته بعد یک سینی تخم مرغ دست چین دوزرده و چندبار علامت؟ و هفته بعد چند عدد مرغ پرکنده خوشرنگ سینه پر مرغوب نشان داده می شد. و سوال مسابقه این بود که اول مرغ بود یا تخم مرغ؟

این آگهی بعد از ۲ ماه آنقدر خواهان پیدا کرد که روزانه تعداد زیادی پاکت دریافت می کردیم و به جایی رسید که نمی دانستیم با این حجم نامه ها چه پاسخ قطعی بدهیم. آقای ذوالقدر پیشنهاد کردند به ۴ نفر از کسانی که مستدلترین پاسخ را بدهند جوایزی را اهدا کنیم.

نفر اول پذیرائی ۴۰ مهمان در باشگاه شرکت نفت به صرف جوجه کباب محصول کارون و خرید ۲۰ هزار تومان گوشت مرغ و تخم مرغ از مغازه مرغ کارون

نفر دوم پذیرائی ۳۰ مهمان و خرید ۱۵ هزار تومان

نفر سوم پذیرائی ۲۰ مهمان و خرید ۱۰ هزار تومان

نفر چهارم پذیرائی ۱۰ مهمان و خرید ۵ هزار تومان

 یادگیری پخت جوجه کباب در جوجه کبابی حاتم و به دست گرفتن تهیه غذای باشگاه ها؛ تبلیغی دیگر

روش دیگر تبلیغ ما پخت جوجه کباب بود که آقای نورالدین حسینی صفت (جوان صمیمی و فعال) را به مدت یکماه به جوجه کبابی حاتم فرستادیم تا آموزش درست کردن جوجه کباب ببیند و در قبال این آموزش قرار شد ۲ هزار تومان پول، یک باکس سیگار وینستون و یک بسته چای گلابی به استاد کباب پز بدهیم. که البته این آموزش ۲۵ روز طول کشید تا ایشان جوجه کباب پز ماهری شدند. از این پس برای ورود به  باشگاههای شرکت نفت که از خرید جوجه های ما امتناع می کردند از هیئت مدیره باشگاهها به همراه خانواده هایشان و مدیران سایر قسمت های شرکت نفت به اتفاق خانواده دعوت می کردیم و در خود فارم در حضور آنها جوجه ها آماده و کباب میشد و پذیرائی میشدند. در نتیجه به کیفیت خوب جوجه آگاهی پیدا کردند و ما توانستیم در اندک زمانی تمام باشگاههای شرکت نفت را یکی بعد از دیگری به تسخیر خود درآورده و قرارداد ببندیم و جوجه هایمان را به فروش برسانیم.

 استفاده از حاجی فیروزها برای تبلیغ مرغ صنعتی

کارون از روش خلاقانه دیگر خود برای تبلیغ مرغ ماشینی نام برد که آن استفاده از حاجی فیروزها در سطح شهرها برای تبلیغ مرغ ماشینی بود، وی اظهار داشت: «چون نزدیک ایام عید بود آمدم تهران و سه نفر حاجی فیروز را پیدا کردم با آنها قرار مدار گذاشتم و با خودم به آبادان آوردم که کار تبلیغاتی انجام دهند. آنها از چند روز آخر سال لباس مرغ و خروس رنگین می پوشاندیم و از این سر بازار تا در مغازه اشعار زیر را می خواندند:

 "حاجی فیروزه / سالی یه روزه / عید نوروزه / مرغ کارون خیلی خوش مزه / پاک و پاکیزه / زود میپزه / خانم بخر / آقا بخر /  عید شما مبارک"

مرغ انگلیسی و برنده شدن در مناقصه مرغ شرکت نفت

کارون می گوید: «بعد از تبلیغات تلویزیونی نتیجه خوبی گرفتیم. در حالیکه  با ۵۰۰ جوجه شروع کردیم، در اواخر سال ۱۳۴۳ در روزهای عادی ۲۰۰ قطعه و شبهای جمعه تا ۷۰۰ قطعه رسید که تولید مرغداری جوابگوی درخواست مشتریان نبود و کسری را از تهران از طریغ یخ خشک از طریق راه آهن تامین میکردیم. در همین اثنا بود که در شرکت نفت برای مرغ تخم گذار مناقصه گذاشتند و ما هم شرکت کردیم و از آن ها خواستیم که در سردخانه خودشان مرغ ما را نگهداری کنند؛ زیرا ما سردخانه نداشتیم . شرایط شرکت در مناقصه شرکت نفت؛ مرغ کشته، پرکنده، شکم خالی و یخ زده بود اما بعد از شرکت در این مناقصه متوجه شدیم آن ها مرغ های وکیوم با بسته بندی شیک از انگلستان می آوردند و مرغ ما بدون بسته بندی عرضه شده بود. آن ها به دلیل بسته بندی نداشتن مخالف خرید مرغ ما بودند اما بالاخره ما آنها را مجاب به خرید مرغ گوشتی کردیم و در این مناقصه پیروز شدیم. شرکت نفت به خرید مرغ صنعتی تولید داخل راضی و انحصار خرید مرغ تولید خارجی شکسته شد و شرکت نفت از ما خرید کرد. برای گسترش بیشتر فروش به فکر کشتی هایی که به خلیج فارس می آمدند افتادیم که بعد از پهلو گرفتن در ایران؛ ۱۰۰ تا ۲۰۰ کیلو و گاهی بیشتر گوشت مرغ  خرید می کردند و پس از فروش به خطوط کشتیرانی ما جزایر خارک، لاوان و جزایر دیگر خلیج و سرتاسر استان خوزستان را تحت پوشش قرار دادیم. 

سال ۱۳۴۷ خوزستان را به دلیل بیماری ترک کردم و به اروپا رفتم

کارون می گوید از سال ۱۳۴۷ که به دلیل بیماری مالاریا خوزستان را ترک می کند؛ بعد از بازگشت از اروپا به تهران می رود و وارد کار فروش دارو و مکمل غذائی می شود. از نیمه دوم سال ۱۳۴۷ تا پائیز سال ۱۳۴۸ به مدت یک سال با دفنر فنی کشاورز و مجله مرغداری ایران همکاری کردم. بعد از آن در سال ۱۳۴۸ با شرکت دارویی دام و طیور که وارد کننده داروهای دامی بود فعالیت خود را آغاز کردم و تا حد مدیر فروش پیش رفتم.

با شرکت پولت و مهرآذین با شادروان موسی منتظر امامی همکاری داشتیم که این همکاری تبدیل به دوستی و روابط صمیمی خانوادگی شد. نهایتا در اصفهان با زنده یاد امامی که شرکت بهارش را تاسیس نمودند همراه بودم. در سال ۵۱ به دلیل مسائل شخصی از اصفهان به تهران آمدم و به خرید و فروش جوجه یکروزه گوشتی پرداختم و باقیمانده سال ۵۱ با شرکت پولت که آقای کامران خریده بود همکاری داشته و در بهمن ۵۱ اقدام به تاسیس دفتر بازرگانی کارون و اجاره محل دفتر در میدان توحید نمودم.

واردات جوجه یک روزه گوشتی و تخم مرغ نطفه دار از سال ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۹

کارون می گوید: «از سال ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۹ بعلت کمبود تولید داخلی اقدام به واردات جوجه یک روزه گوشتی و تخم مرغ نطفه دار از کشورهای هلند، یوگسلاوی، کرواسی، اتریش، مجارستان و اسپانیا کردیم. همزمان تخم مرغ نطفه دار را از پرورش دهندگان مرغ مادر گوشتی داخلی خریداری  و تبدیل به جوجه می کردیم که مجموع واردات و تولیدات داخلی ما در اوج فعالیت تا ۵ میلیون قطعه جوجه گوشتی یک روزه در ماه رسید و این محموله ها از طریق سیستم حمل و نقل سازمان یافته بسیار منظم و مرتب به سراسر ایران فرستاده میشد. این کار علاوه بر تامین کمبود جوجه مورد نیاز کشور؛ در حقیقت عامل تولید حدود ۷ میلیون کیلو گوشت مرغ در ماه بود که یکی از منابع مهم پروتئینی مورد نیاز کشور را تامین و زمینه ساز تداوم مصرف گوشت مرغ صنعتی شد . »

سفر به مادرید برای شرکت در  چهاردهمین کنگره بین المللی طیور

این سفر در واقع اولین سفر در دنیای صنعت طیور بود که افتخار همسفری با مرحوم دکتر آواک قراچلو و شادروان دکتر ولی اله سهراب و جناب آقای دکتر رحیمیان را داشته ام که البته به یاد دارم در این سفر ۱۶۰ نفر از هموطنان به مادرید آمده بودند. و اینگونه سفرها و شرکت در کنگره های ریودوژانیرو، کیوتو ژاپن و … همچنین در سایر اجتماعات علمی و نمایشگاههای صنعت دام و طیور ادامه دارد.

توقف واردات جوجه یک روزه در ۳۱ شهریور ماه ۱۳۵۹ با آغاز جنگ تحمیلی

در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ و با آغاز جنگ تحمیلی، ۳ هواپیما حامل جوجه یک روزه در آسمان ایران و ترکیه داشتیم که به علت بمباران فرودگاههای ایران امکان به زمین نشستن نداشتند و آنها را برگشت دادیم که ضرر سنگینی بود و واردات جوجه یکروزه و تخم مرغ نطفه‌دار بعلت قطع پروازها تعطیل شد.

شروع واردات داروی دام

در سال ۱۳۵۵ یک دفتر دارویی کوچک با نام آلاله در جنب بازرگانی کارون ایجاد کردیم که به مشتریان جوجه های یک روزه؛ دارو و واکسن های طیور ارائه می کردیم. در سال ۱۳۵۵ همکاری خود را با شرکت پلیوا آغاز نمودیم که بعدها به وترینا تغییر نام داد و اکنون با نام جنرا فعالیت دارد که این همکاری تا امروز هم ادامه دارد. در سال ۱۳۶۵ از طریق اتاق بازرگانی با شرکت فنیکس فارماسوتیکال و سپس از طریق فنیکس با کلا لابراتوریا بلژیک آشنا شدیم و این روابط تا امروز هم ادامه دارد.

"همراه دامپزشکی در خدمت تولید ملی 

از سال ۱۳۶۰ شعار ” همراه دامپزشکی در خدمت تولید ملی” را سرلوحه فعالیتهایمان قرار دادیم.

از خدماتی که به یاد دارد می گوید: در زمان ریاست آقای دکتر اقتصاد در دوره ای که کمبود شدید اکسی تتراسایکلین شده بود، بدلیل جنگ تحمیلی و مشکلات دیگر تولید داخلی کفاف نمی داد و سر و صدای عشایر و گوسفندداران بلند شد و شکایت و حکایت به مقامات ذیربط رسید. دفتر دارو درمان و مسئولان وقت از ما کمک خواستند و در سال ۶۵ بود که با زحمت فراوان از کلا بلژیک موافقت گرفتم که این محصول را تولید و قبل از باز شدن LC (گشایش اعتبار اسنادی) حمل کند، که با گرو گذاشتن وثایق این کالا را به سرعت سازمان دامپزشکی رساندیم و نیاز کشور رفع گردید.

در طرح محوری مبارزه با بیماریهای انگلی در سال های ۷۱ تا ۱۳۷۳ برای مناقصه پودر لوامیزول ساشه ۵ گرمی توانستم یک چهارم قیمت پیشنهادی روز فروشندگان دیگر را از کلا موافقت گرفته و به سازمان برسانم. که بحمداله جواب خوبی داد.

در این کار مهم ترین قسمت حمل لوامیزول به تهران بود. در شرایط جنگ تحمیلی فقط از طریق ایران ایر و آن هم از پاریس به تهران امکان حمل سریع وجود داشت اما به خاطر تامین احتیاجات نظامی کالاهای دیگر حمل نمی شد. تا اینکه با مساعدت برادران مسئول حمل کالا و بیان اینکه این محصول برای سلامت و تامین گوشت مورد نیاز کشور و استراتژیک می باشد قول مساعد گرفتیم. خودم در تهران مستقر شدم و خانم کارون را در پاریس مسئول قرار دادم و ایشان توانستند با حضور زمان هر پرواز در فرودگاه  بخش عمده این دارو را به کشور برسانند.  این دو مورد در زمان ریاست آقای دکتر اقتصاد اتفاق افتاد.

مورد دیگر هم در همین زمینه طرح محوری مبارزه با بیماری انگلی، محلول آلبندازول مورد نیاز بود. پیشنهاد   هر لیتر ۱۳ دلار برنده مناقصه شده بود که باز عرق ملی و وطن دوستی مرا به حرکت درآورد و با پیشنهاد قیمت لیتری ۶ یا ۷ دلار خدمت آقای دکتر حسنعلی عرب معاون فنی  آقای دکتر صفاریان رسیدم و از پیشنهاد من استقبال نمودند که فرمودند مطمئنی که خیلی مرغوب و سلامت برسانی؟ عرض کردم نگران نباشید اگر موافقت بفرمایید از همین امروز اقدام می کنم. این خدمت هم انجام شد و به یاد دارم که جناب آقای دکتر مطلبی در سمت مدیرکل شبکه دامپزشکی آذربایجان غربی دستور فرمودند آزمایش از عملکرد این محصول به عمل آید که خوشبختانه رضایت بخش بود.

 از سال ۱۳۷۹ واکسن را با موافقت سازمان دامپزشکی وارد کردیم

کارون درباره واردات واکسن طیور گفت: « بر اساس توافق سازمان دامپزشکی ابتدا واکسن های نیوکاسل  B1 به نام پستیکال ب۱ و لاسوتا به نام پستیکال لاسوتا، از هر کدام ۲۰ میلیون دز وارد کردیم و در آزمایش عملی جواب مثبت داد و بعد از آن گامبورو را به ثبت رساندیم که بحمدالله هر سه محصول مورد استقبال دامپزشکان قرار گرفت و از افتخارات ما این است که کالای مرغوب و مورد قبول صاحب نظران واقع شد.

در دوره اوج تحریمها که متاسفانه کل چرخه تجارت دچار وقفه شده بود و تولیدکنندگان داخلی هم با تحریم تخم مرغ  SPF با مشکل تولید مواجه شده بودند،  توانستیم همه ماهه بطور مرتب و منظم واکسن برسانیم که با نظر دفتر دارو، درمان و آزمایشگاهها به صورت سهمیه بندی به تمام استانهای کشور فرستاده می شد. و من همواره از کشور کرواسی و به ویژه مالکین و مدیران وترینا همیشه سپاسگزارم که بدون در نظر گرفتن تحریمها و خارج از سیستم بانکی، صرفا به دلیل اعتماد واکسنهای مورد نیاز را ارسال کردند و به ما در خدمت به کشور و صنعت مرغداری در آن دوران بحرانی صمیمانه کمک کردند .

نمونه ای دیگر از فعالیت های فریدون کارون

 - آموزشکده دامپزشکی شهمیرزاد؛  همراهی با مرحوم آقای حاج بابا صادقی در احداث و تجهیز که در اخذ مجوز آن آقای دکتر صفاریان رییس وقت سازمان دامپزشکی کمک موثری داشتند و آقای دکتر بابائی آموزشکده ها را راه اندازی و به بهره برداری رساندند و آقای دکتر نادر صدیقی همکار امروز ما مدتی در آنجا تدریس داشتند.

 - ارتباطات دیرباز و صمیمانه با جامعه دامپزشکان از زمان مرحوم دکتر میمندی نژاد تا به امروز

 - تلاش و پیگیری برای تاسیس انجمن صنفی واردکنندگان دارو و مواد بیولوژیک دام در سال ۱۳۸۲ با همراهی آقایان دکتر میرسلیمی، آقای دکتر مرکبی، آقای مهندس نوذری و مرحوم دکتر جمالی و آقای مهندس شیری و آقای مهندس سرتیپی.

 - رییس هیات مدیره اولین دوره انجمن صنفی واردکنندگان دارو و مواد بیولوژیک دام

 - علاقمندی و پشتیبانی همیشگی از دامپزشکی و دامپزشکان و مشارکت در اکثر جشن های فارغ التحصیلی دانش آموختگان دانشکده های دامپزشکی و مراسم بزرگداشت چهره­های ماندگار دامپزشکی

 - مشارکت در تأسیس شرکت کشت و صنعت شهمیرزاد در سال ۶۷ و ریاست هیئت مدیره به مدت ۴ دوره و ایجاد ۷۰۰ هکتار باغ گردو و بادام در شهمیرزاد -که به نام بزرگترین باغ گردوی دنیا مشهور است -با شراکت عموم اهالی و جمع آوری و بهره برداری از آب هرز زمستانه به میزان ۱۴۰۰۰۰۰ مترمکعب سالیانه برای آبیاری درختان

 - مشارکت در تأسیس انجمن خیریه امیرالمؤمنین شهمیرزاد و عضویت در هیئت امنای آن

 - مشارکت در تاسیس صندوق قرض الحسنه قائم شهمیرزادیهای مقیم تهران بعنوان یکی از مؤسسین و عضو هیئت امناء و همکاری با صندوق قرض الحسنه قائم شهمیرزادیها

 - عضویت در انجمن سمنانی های مقیم مرکز

 - عضویت و مشارکت در کمیته جذب کمکهای مردمی جهت ارتقاء آموزشکده عالی به دانشگاه سمنان

 - مشارکت و همراهی در ساخت و تعمیر مدارس، آموزشگاهها و مساجد و حسینیه و کانال آبرسانی و سایر امور عمرانی و خدمات فرهنگی و مشارکت در امور خیریه

آرزوها

آرزو می کنم اکنون که دانشکده های دامپزشکی کشور به تعداد مکفی رسیده بتوانیم تحقیقات واقعی و کاربردی در همه زمینه های دامپزشکی و علوم مرتبط را توسعه دهیم به ترتیبی که بتوانیم در تولید علم و تکنولوژی دامی در جهان پیشتاز باشیم .
 
 
انتشار یافته: ۹
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۱
بهزاد لشکری
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۲:۰۷ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۸
0
3
ایشان باعث افتخار هستند
مصطفی قلاوند
|
Netherlands (Kingdom of the)
|
۱۶:۵۴ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۹
0
3
چه دورانی، یادش به خیر...
رضاا نوری
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۷:۱۰ - ۱۳۹۵/۰۷/۱۷
0
3
امیدوارم سالهای سال زنده باشی...
کوروش از قائمشهر
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۰:۱۷ - ۱۳۹۵/۰۷/۲۴
0
2
باسلام حضور انور جناب اقای کارون این مرد بزرگ و خستگی ناپذیر و شریف و بسیار دوست داشتنی . من ارادت قلبی خاصی نسبت به شما و خانواده بسیار گرانقدرتان دارم امیدوارم سالهای سال سلامت و پایدار باشید و مردم از حضور گرم شما لذت ببرند . عاشقانه درود میفرستم بر روح بلند ان بزرگ مرد خاندان یوسفی حاج عباس یوسفی و ارزوی صحت و پایداری برای اهل بیت و وابستگان ان عزیز سفر کرده دارم.
مازندران
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۸:۳۱ - ۱۳۹۶/۰۱/۰۳
3
2
اقای کارون .............................. البته بعد ها در صنعت زحمت کشیده
شما که اطلاعات دقیق نداری اظهار نظر نکن
همایون
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۷:۱۰ - ۱۳۹۶/۰۳/۰۷
0
3
درود بر اقای کارون افتخار جمعیت شهمیرزاد و سمنان و چاشم
مهدی همتی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۲:۲۰ - ۱۳۹۶/۰۵/۲۵
0
2
باعرض سلام وارادت مخلصانه حضور محترم جناب آقای کارون.امروز توفیق ملاقات و هم صحبتی با این مردشریف و بزرگوار نصیبم شد و از صمیم قلب سلامتی وطول عمر باعزت ایشان را ازخداوند منان خواستارم واین روز را هیچ گاه از خاطر نخواهم برد.پاینده باشید.
محمد عبادی از سبزوار
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۵:۳۰ - ۱۴۰۱/۰۵/۲۳
0
2
با عرض سلام و درود به جناب آقای کارون بنده به ایشان افتخار میکنم که چند سالی در حضور گرم ایشان بودم و عمری با عزت و طولانی وسلامتی ایشان را از خداوند منان خواستارم دوسش دارم و عاشقشم
ك.روش
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۶:۵۸ - ۱۴۰۱/۱۲/۲۰
0
0
حداوند رحمت كنه اين ابر مرد بزرگ تاريخ شهميرزاد رو روحش شاد
نظر شما
ادامه