کد خبر: ۱۹۰۷
تعداد نظرات: ۴ نظر

حکیم مهر -  مطلب زیر به مناسبت شنبه 24 آوریل (4 اردیبهشت) روز جهانی دامپزشکی در وبلاگ (دامپزشکی،به زبان آدمیزاد) منتشر شده که در اینجا بازخوانی می گردد:

 

می دونم که اینجا برای کسی ارزش نداری و قدر تو را نمی دانند... می دونم که سختی کشیدی... می دونم که همه به چشم بدی بهت نگاه می کنند... می دونم که مسخره ات می کنند... می دونم که از طعنه ها و کنایه ها خسته شدی... ولی این رو هم می دونم که تو کاری به این حرفا نداری... واسه همینه که دوستت دارم!
آره، من دوستت دارم... قسم می خورم که تا آخر عمر فقط با تو باشم... با اینکه مثل زهر تلخی ولی من تلخی تو را به اندازه شیرینیه عسل دوست دارم!

وقتی بعد از انتخاب تو همه به من خندیدند تلخی زهر را حس کردم ولی وقتی تو به من خندیدی شیرینی عسل قدم هایم را استوار کرد!

اگه هزار بار دیگه هم متولد بشم باز هم انتخاب من توئی، شک نکن!

 

 

فردا هم که روز توئه و من اومدم بهت تبریک بگم و این روز رو با تو جشن بگیرم...

عزیز من... دامپزشکی! امیدوارم از دست من دلخور نباشی... از اینکه هنوز نتونستم به قولم وفا کنم... بهت قول داده بودم که کاری می کنم تا همه مردم کشورم درکت کنند... بفهمند که درست اندازه پزشکی در سلامت آدم ها نقش داری... ولی باور کن این کار توی ایران خیلی سخته... من دست تنهام... از کی باید کمک بگیرم؟ دانشجوهای دامپزشکی یا ترک تحصیل می کنند یا اینکه از پشت بهت خنجر می زنند!

می دونم از اینکه اسمی ازت توی تلویزیون برده نمیشه، مگر به تلخی، ناراحتی! شاید بشه نگاه مردم رو توی حرفهای دامداری که نیمی از گوسفندهاش تلف شدن ولی اون هنوز از دادن پنجاه هزار تومان حق ویزیت به کسی که سالها زحمت کشیده و درس خونده شاکیه، دید!

تمام تقویم ها و سررسیدهای توی خونه رو باز کردم ولی توی هیچ کدوم ننوشته بود که 4 اردیبهشت - 24  آوریل روز جهانیه دامپزشکیه... حتی توی سالنامه های مرتبط به شرکت های وابسته به دام وطیور هم نبود! ولی تو ناراحت نشو...

زهر شیرین من، می خوام برات یه شعر بنویسم که نمی دونم شاعرش کیه ولی امیدوارم از من قبولش کنی:

 

تو را من زهر شیرین خوانم ای عشق

که نامی خوشتر از اینت ندانم

وگر هر لحظه رنگی تازه گیری

به غیر از زهر شیرینت نخوانم

تو زهری، زهر گرم سینه سوزی

تو شیرینی، که شور هستی از توست

شراب جام خورشیدی، که جان را

نشاط از تو، غم از تو، مستی از توست

به آسانی مرا از من ربودی

درون کوره غم آزمودی

دلت آخر به سرگردانیم سوخت

نگاهم را به زیبایی گشودی

بسی گفتند: دل از عشق برگیر

که نیرنگ است و افسون است و جادوست

ولی ما دل به او بستیم و دیدیم

که زهر است،اما.... نوشداروست

چه غم دارم که این زهر تب آلود

تنم را در جدایی می گدازد

از آن شادم که در هنگامه درد

غمی شیرین دلم را می نوازد

اگر مرگم به نامردی نگیرد

مرا مهر تو در دل جاودانی ست

وگر عمرم به ناکامی سر آید

تو را دارم که مرگم، زندگانی ست

انتشار یافته: ۴
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
رويا ترابي
|
-
|
۱۸:۰۶ - ۱۳۸۹/۰۲/۰۴
0
0
سلام ، از اينكه به برادرم توجه داريد خيلي ممنونم ، اون عاشق دامپزشكيه و من براش آينده خوبي رو آرزو ميكنم اميدوارم كه خدا هميشه پشت و پناهش باشه
هدی
|
-
|
۱۵:۲۰ - ۱۳۸۹/۰۵/۳۱
0
0
سلام_ من با تمام وجودم عاشق دامپزشکیم و آرزو دارم که یکروز دامپزشک بشم. و اون موقع به خودم افتخار میکنم. و الان هم به تمام دامپزشکان افتخار میکنم. موفق باشید.
احمد رضا
|
-
|
۱۶:۴۲ - ۱۳۹۰/۰۶/۲۱
0
0
من دامپزشکم اما این درد همیشه توی سینه ما میمونه که مظلوم تر از هر رشته ای با زحمت زیاد و دست مزد کم می سازیم.

هر دم این بانگ بر آرم از دل: وای این شب چقدر تاری است
ساغری مست کنان آید و گوید: اندکی صبر سحر نزدیک است...
دامپزشک
|
-
|
۱۱:۲۴ - ۱۳۹۳/۰۲/۰۶
0
0
دامپزشکی بهترین و قشنگترین رشته دنیاست.من همیشه با افتخار میگم دامپزشکم.
نظر شما
ادامه