کد خبر: ۱۵۱۱۴

 

کسانی که البرز را دیده اند می گویند: او از درد خودش را به دیواره های قفس می کوبید و ناله می کرد./ باشد که مادران جوان امروز "قصه پلنگ تنکابن" رو شب‌ها برای بچه‌هاشون تعریف کنن و وقتی مادر بزرگ شدن، برای نوه‌هاشون... به شرطی که یکی پیدا شود قصه را بنویسد، یکی پیدا شود مصور کند... .
 پلنگ مجروح ایرانی که توسط شکارچیان از 50 ناحیه زخمی و قطع نخاع شده بود ، با تزریق داروی بیهوشی قوی ، برای همیشه خاموش شد. پزشکان معالج ، تشحیص داده بودند که او شانسی برای درمان ندارد و تنها ، درد می کشد.
او ابتدا ، یک دستش را در تله شکارچیان از دست داد. سپس به تیر شکارچیان دیگر گرفتار شد و 50 نقطه از بدنش با ساچمه های شلیک شده زخم خورد و نخاعش قطع و پاهایش فلج شد.

البرز ، مدت ها با تنها یک دست خود را بر روی زمین می کشید و در این مدت ، بسیاری از کسانی که او را دیدند ، به سمتش سنگ زدند.
تصاویر غم انگیز زیر ، مربوط به لحظات پایانی زندگی این پلنگ زجر کشیده ایرانی است که پزشکان با تزریق داروی بی هوشی قوی برای همیشه از دردی که می کشید نجاتش می دهند.
کسانی که البرز را دیده اند می گویند: او از درد خودش را به دیواره های قفس می کوبید و ناله می کرد.











عکس ها: علیرضا شهرداری


واکنش افراد مختلف و کاربران شبکه های اجتماعی نسبت به این ماجرا بسیار گسترده بود، در ادامه برخی از این نظرات و واکنش ها نسبت به داستان زندگی البرز آمده است

* کاش یه نماد از البرز رو حوالی محلی که پیدا شده مثلا جایی کنار جاده که همه بتونن ببینن گذاشته بشه شاید در تغییر دید بعضی از شکارچی ها اثر داشته باشه .

* باشد که مادران جوان امروز "قصه پلنگ تنکابن" رو شب‌ها برای بچه‌هاشون تعریف کنن. و وقتی مادر بزرگ شدن، برای نوه‌هاشون. .... به شرطی که یکی پیدا شود قصه را بنویسد (خوب و موثر و با هدف بنویسید). یکی پیدا شود مصور کند. لااقل در ذهن بچه ها حساسیت و توجه به محیط زندگی و حیات وحش بکاریم. خودمان که حالیمان نبود و نیست چندان.

* البرز نماد قدرت و مظلومیت، و درس عبرتی برای همه انسان ها بود!

* بخواب قهرمان ... آسوده چشمانت را ببند که من آز ان نگاه شرم دارم... بخواب،جسم خسته و تن رنجورت را ترک کن ... برگرد به طبیعتی که از ان توست و این بار اسوده خاطر و دور از ترس در البرزت ارام بگیر... بگذار روحت در البرز جاری باشد، خشمی شو که به جان صیادان بیافتد یا مهری که تفنگ ها را به زمین اندازد... پلنگ جان بخواب و ارام بگیر ، بخواب البرز ، غم و رنجت تنها در یاد اندکی میماند که جز آه و افسوس کاری از دستشان ساخته نیست... بخواب که دردها تمام شد

*از نگاه کردن به چشماش خجالت میکشم...

*البرز دق کرد از دست انسانهای دو پا که تاب دیدن یک حیوان بی زبان را ندارند.

* این پلنگ در شهر ما پیدا شد، متاسفانه متاسفانه با همون جراحاتی که اشاره کردید، بعد هم انداختن داخل یه قفس که بفرستن تهران، کاش قفس رو می دیدید ، استاندارد نبود و پلنگ بیچاره از بس میله های قفس رو گاز گرفت دندانش شکست. اینم از وضع حمل پلنگ بیچاره به تهران. واقعا باعث تاسف هست.

* لالا لالا لالا لالا گل لاله پلنگ در کوه چه می ناله...

* تروریست های محیط زیست باید مجازات شن. این بی زبون با ابهتی که داشت به روزی افتاده؟ این اراذل و اوباشی که مسلح در میان ما میگردند خطر بزرگی برای عالم و آدم هستند. دولت که بلده با اراذل اوباش چکار کنه. پس چرا این اوباش محیط زیستی راحت می چرخند و میکشند.

* بنال دریا که دلدار مرده در خواب / پلنگ آشفته رفت و ماه،‌ بی‌تاب

برچسب ها: پلنگ, البرز،
نظر شما
ادامه